رسیدن به دموکراسی بدون نهادهای دموکراتیک، و جامعه‌ای که با این نهادها و مفاهیم و کارکرد آنها آشنا باشد، غیرممکن است. چنین جامعه‌ای بدون شک در دور باطلی همانند «انتخابات بازی» در جمهوری اسلامی یا رژیم‌های مشابه نظیر سوریه و روسیه گرفتار می‌شود؛ چرا که با مفهوم این نهادها، از قبیل انتخابات و صندوق رأی، حزب، افکار عمومی و غیره و کارکرد آن‌ها آشنا نیست و صرفاً به ظاهر آن‌ها می‌نگرد و با همان هم فریفته می‌شود. اندیشمندانی چون جواد طباطبایی نیز یکی از دلایل عقب‌ماندن و انحطاط ایران از عصر تجدد را همین بدفهمی و عدم شناخت مفاهیم در این عصر و تصلب اندیشۀ سنتی در ایران‌زمین و بی‌التفاتی کامل به تحول اندیشه در مغرب‌زمین می‌دانند.

بازنگری اصل ۳۵ متمم در تعریف سلطنت ایران. اصل ۳۵ متمم قانون اساسی مشروطه‌ی ایران در تعریف سلطنت ایران است. مشابه چنین اصلی در برخی قوانین اساسی پادشاهی‌های مشروطه‌ی جهان وجود دارد. برای نمونه، در قانون اساسی سلطنت مشروطه‌ی ژاپن، امپراتور «نماد دولت (State) و وحدت ملت» است که خاستگاه قدرت او «اراده‌ی ملت» است. در سلطنت مشروطه‌ی اسپانیا، پادشاه، «رئیس دولت، نماد وحدت و جاودانگی آن است». متن اصل ۳۵ چنین است: «سلطنت ودیعه‌ای‌ست که به موهبت الهی از طرف ملت به شخص پادشاه مفوض شده». طبق روایت حسن تقی‌زاده، محمدعلی‌شاه با دستخط خود عبارت «موهبت الهی» را افزوده بود.

خروج از اقتصاد معیشتی و پای نهادن به سرمایه‌داری صنعتی و تولید انبوه پس از دوران نخست وزیری و رسیدن سردار سپه به مقام پادشاهی شتاب بیشتری گرفت و رضا شاه در نقش یک کاتالیزور به این فرایند سرعت بخشید. البته بدیهی است که این روند مانند همه جای دنیا در گام‌های نخست خود با اجرای نوعی سیاست مرکانتیلیستی و پشتیبانی از بورژوازی ملی ممکن بود و به اجرا گذاشته شد. به منظور رهایی از مشکلاتی و صدمات بی‌اندازه‌ای که واگذاری انحصارات اقتصادی دوران قاجار به روس و انگلیس ایجاد کرده بود، و به قصد کاهش رقابت خارجی با صنایع جدید، دولتمردان رضا شاه تصمیم گرفتند قانون انحصار تجارت خارجی را وضع کنند و با مشخص کردن مقدار واردات سالانه برای هر کالا، تقاضای کافی و سود مناسب را برای صنایع مختلف و نوپای داخلی - که به تولید انبوه کالاهای جدید مشغول بودند - تضمین کنند.

پایه‌ریزی دولتی که هم آزاد و دموکراتیک باشد و همهنگام به اندازه‌ کافی نیرومند باشد تا بتواند امنیت شهروندان را تأمین  و از آزادی  و حقوق آنان پاسداری کند، نشانه بالاترین سطح توسعه‌یافتگی و کامیابی سیاسی یک کشور است. کشورهایی که توانسته‌اند دو عنصر باهم‌تنش آزادی و امنیت را در یک صورت‌بندی سیاسی بدست دهند و آن را در عمل اجرا کنند، همچنان در اقلیت هستند.


ایران ویران‌شده ما از زمان شورش ۱۳۵۷ تاکنون بی‌شباهت با یک کشور جنگ‌زده نیست؛ یکی از ثروتمندترین کشورهای جهان از لحاظ منابع نفت و گاز که حالا حدود ۶۰ درصد از مردم آن در زیر خط فقر زندگی می‌کنند و بخش عمده‌ای از آن‌ها نیز زیر خط فلاکت روزگار می‌گذرانند.این ایران البته می‌تواند دوباره ققنوس‌وار برخیزد؛ آنچنانکه سایر کشورهای ویران شده نیز با مدیریتی صحیح، منطقی و مبتنی بر علم احیا شدند؛ بازگشتند و به گروه کشورهای پیشرفته جهان پیوستند؛ همچون آلمان بعد از جنگ جهانی دوم.




برای تثبیت سکولاریسم باید از منبع الهی برای مشروعیت بخشی به دولت ملّی ایران فاصله بگیریم. آنچه که می‌تواند منبع مشروعیت دولت ملی ایران، در مرحله‌ی تاسیس، قرار گیرد یک میانجی است که تضمین‌کننده‌ی رسیدن به آرمان‌های انقلاب ملّی است. قراردادن عبارت «نهاد» برای این میانجی از آن روست که می‌تواند استعاره‌های مطلق حاکم بر انقلاب ملّی را  نهادینه کند. به تعبیری، کاربرد «نهاد» برای میانجی خود بیشتر استعاری است اما در عمل سازوکاری ایجاد می‌کند که حاکمان موقت ایران و نمایندگان موسسان قانون اساسی نمی‌توانند از آن تخطی کنند وگرنه «مشروعیت» و «اعتبار» خود را از دست خواهند داد. 



نام محمدعلی فروغی همواره با دو امر در تاریخ معاصر ایران پیوند خورده است: انقلاب مشروطه و سلطنت پهلوی. نقش او در هر دو رخداد، بی‌بدیل و سرنوشت‌ساز بود. صرف توجه به همین دو تداعی تاریخی از نام فروغی می‌تواند به‌نحوی همه‌جانبه شخصیت جامع و نیز شیوه سیاست‌ورزی او را پیش چشم مخاطب بیاورد؛ او مشروطه‌خواهی بود که نه تنها باورمند بلکه از آفرینندگان آرمان‌های مشروطیت بود و همو نه تنها در انتقال مسالمت‌آمیز و قانونی قدرت از قاجار به پهلوی نقش تعیین‌کننده داشت بلکه کار فروغی در تضمین حیات و ادامه سلسله پهلوی پس از اشغال ایران توسط متفقین، از هر سویه‌ای که نگریسته شود همانا تابلوی تمام‌نُمای شخصیت اوست.



استعاره‌ی مطلق برای بلومنبرگ سه ویژگی اصلی دارد: اول) در تصاویر و نقل وقول‌های تکرارشونده بکار می‌روند؛ دوم) توسط اندیشمندان و نخبگان با عقاید متضاد فلسفی به کار‌ می‌روند؛ سوم) این استعاره‌ها جبران‌کننده‌ی فقدان ظرفیت برای شکل‌دهی به ایده‌ها، افکار و مقولات مفهومی (جدید) در زبان هستند.


رویکرد به توسعه پایدار و ساماندهی چشم انداز سرزمین نمی‌تواند جدا از برنامه‌ریزی‌های کلان حاکمیت در حوزه‌های اقتصادی و اجتماعی و حتی فرهنگی باشد. به واقع حفظ محیط زیست بیش از آنکه یک موضوع فنی مرتبط با بخش خاصی از سامانه اجرایی دولت باشد یک رویکرد کلان حاکمیتی است.

آنچه انقلاب لیبرال و ملی این روزها را از انقلاب ۵۷ و رهبران جنبش سبز (و نه بدنه رادیکال آن خیزش) جدا می‌کند یکی خواست پایان دادن به ایدئولوژی‌های انسان‌ستیز خلقی-اسلامی و دیگری اعاده حیثیت و بازشناسی ارزش نظام سلطنت از یک‌سو و خود خاندان پهلوی از سوی دیگر است.

شرکت تأمین سرمایه عنوانی است که در ادبیات اداری و دولتی جمهوری اسلامی به شرکت‌هایی اطلاق می‌شود که موضوع فعالیت آن‌ها واسطه‌گری مالی در بازار سرمایه باشد. در امریکا و اکثر کشورهای توسعه‌یافته از این شرکت‌ها تحت عنوان بانک سرمایه‌گذاری (investment bank) یاد می‌شود. کار این شرکت‌ها درواقع نوعی از واسطه‌گری مالی بین تأمین‌کنندگان منابع مالی و سرمایه‌گذاران است.

عدالت و حکمت و شجاعت و مدارا. شهریار باید این فضیلت‌ها را در خود بپرواند. عصارهٔ تمام سیاست‌نامه‌ها تقریباً توصیه به همین فضائل است. همچنین در سنتِ دیوانیِ ایرانی وزیر جایگاه بسیار مهمی دارد. رازداری، امانت‌داری و دانایی و باتجربه بودن از مهمترین فضایل وزیر آرمانی است.

فارسی در مدارس ایران، زبانی در کنار سایر زبان‌ها و گویش‌ها نیست و طرح برخی مباحث مبنی بر برابری همه زبان‌ها در ایران را باید در چارچوب برنامه‌های مربوط به تضعیف یکپارچگی ملی و فراهم آوردن زمینه تجزیه کشور ارزیابی کرد. فارسی دارای میراث مکتوب و سرشار است که حافظه جمعی مشترک ایرانیان را به وجود آورده و در مدارس کشور هم چنین نقشی را ایفا می‌کند.


رضاخان سربازی بود که از ۱۴ سالگی برای تامین هزینه زندگی خانواده‌ی خود در قزاقخانه مشغول به کار شده و طی سه دهه‌ی بعد که به سرداری رسید، تمام درجات نظامی خود را با لیاقت تمام در راه استقرار نظم در ایران به دست آورد. او میهن‌پرستی بود که از بی‌لیاقتی رجال قجری چنان به تنگ آمده بود که از سال‌ها پیش در پی وسیله‌ای بود تا کودتایی راه بیندازد و مملکت را از این ورطه نجات دهد.


نباید فراموش کرد که «مسائل ایران» از «ایران به مثابه مشکل» دو چیز جدا هستند و دومی مقدم بر اولی است. مسائل متعلق به چیزی است که برای حل آن مسائل نیاز است نخست آن چیز، به عنوان واحد اولیۀ تحلیل، توضیح داده شود.


نگاهی به نسبت ملی‌گرایی و چپ در ایران

محمدرضا مردانیان

دشوار نیست که رشد قارچ‌گونه‌ی تفکرات چپ نو در دانشگاه‌های ایران و ترویج چنین ایده‌هایی در فضای مجازی و عمومی را تحت کنترل و حتی برنامه‌ریزی رژیم مستقر بدانیم. دانشگاهی که بودجه‌اش را حکومت تعیین می‌کند و در فرآیند استخدام استادان نهایت دقت و موشکافی را به خرج می‌دهد محال است مجوز چنین فعالیت‌هایی در این سطح را بدهد.


 مبالغه نیست اگر گفته شود که تمامی آنچه نویسنده در انتقاد از سیاست حکومت اسلامی و رهبران آن زیر اتهام سایکوناسیونالیسم طرح می‌کند و آن را به عنوان ماترکه‌ی سایکوناسیونالیسم روشنفکر مشروطه، می‌نوازد، به «مغالطه‌ی مرد پوشالی» (strawman fallacy) دچار است: او به چیزی حمله می‌کند، که در واقع وجود ندارد!


عارضه کنونی نظام بانکی کشور یک عارضه تحمیلی از سوی نهاد سیاسی در سطح بالاتر است که قواعد بازی را به نفع دولت و به ضرر نظام بانکی رقم زده است. تمامی مواردی که در این نوشتار مورد بررسی قرار می‌گیرند بدون قطع وابستگی بودجه عمومی دولت به منابع بانکی، تحقق ناپذیر خواهند بود. 


در متن قانون اساسی مشروطه‌ی ایران، تمایزی آشکار و واضح میان دولت و حکومت، و میان رییس دولت (Head of State) یعنی پادشاه و رییس حکومت (President or Head of Government) یا نخست‌وزیر (Prime Minister) وجود ندارد. نابراین، باید در تصریح جایگاه «نخست‌وزیر» که بنا بر آرای اکثریت پارلمان تعیین می‌شود و پادشاه تایید می‌کند، توجه ویژه داشت.


سنت محافظه‌کاری لیبرال بدبینی به بشر را با شفقت نسبت به او توامان پیش می‌برد. تاکید آباء این انسان‌شناسی فلسفی بر نقش نظام عاطفی تنیده در سنن، آداب، رسوم و سنت‌های دیرینه یک ملت و اینکه کارکرد عاطفی نهادهای اجتماعی و سیاسی در پرورش خیال اخلاقی (moral imagination) برآمده از ذخیره موجود در این سنت‌هاست.


مشروطه از نظر هگل فرایندی واقعی و تاریخی است که در طی آن دولت به تدریج با جذب و تحقق امور جهان‌روا (universel) (مثل حقوق بنیادین و هنجار آزادی) خود را به مثابهٔ دولتی مشروطه سامان می‌دهد. هگل در اصول فلسفهٔ حق، تلاش برای بنیاد نهادن مشروطه‌‌ای یکسان برای تمام ملّت‌ها را رویااندیشی غیرواقع‌گرایانه می‌خواند. 


اگر بتوان نشان داد که این مورخ [محمدعلی همایون کاتوزیان]، تاریخ سیاسی معاصر کشور را به شکلی نوشته است که نتیجه‌اش کلاً بشود «شاه گُه خورد»، آن هم نه در آن لحظه‌ی خاص، یا در ارتباط با جبهه‌ی ملی، بلکه در تمامی دوران سی و هفت‌ساله‌ی حکومتش، آنگاه باید تأیید کنیم که تاریخ‌نگاری او از زمان هرودوت تا الان هیچ پیشرفتی نکرده است.

در میان اندیشه‌ورزان و سررشته‌دارانِ خاورمیانه این پرسش بازشناخته شده است که چرا رژیم‌های پادشاهی به بیشینه هم پایدارترند، هم اصلاح‌گرترند، و هم کارآمدتر از رژیم‌‌های جمهوری این منطقه هستند. پادشاهی‌های اردن، عمان، عربستان، قطر، کویت، و مراکش از جمهوری‌هایی چون عراق، لیبی، مصر، افغانستان، پاکستان، سوریه، لبنان، یمن، و... به گونه‌ای میانگین پایدارتر، کارآمدتر، و اصلاح‌گرایانه‌ترند.


قانون اساسی بازتاب - و نه جعل - مطالبات و ضروریات تاریخی یک ملت است. بنابراین، باید تمام وقایع، بحران‌ها، فرازها و فرودهای صحنه‌ی عمومی ایران از ۱۹۰۶ تاکنون را در نظر گرفت. ضمن اینکه نبایستی بومی‌گرایی افراطی در پیش بگیریم و بی‌توجه به تجربه‌های مشترک کشورهای دیگر باشیم. بخش عمده‌ای از تجربه‌ی بشری در جهت همزیستی در کنار یکدیگر، تشکیل دولت و تأسیس قانون، تجربه‌ای مشترک است.

مفهوم مشروطیت از جمله مفاهیمی است که در سپهر سیاسی - فکری ایران بیشترین ستم بر آن رفته است از بس که زیر ساطور کج‌فهمی‌ و غلط خوانی قرار گرفته است و بسیاری از سوءتفاهم‌های سیاسی در سپهر سیاسی ایران از همین کج‌فهمی‌ آغاز شده است و گاه به ابتذالی حیرت‌انگیز کشیده شده است.

کنستیتوسیونالیسم یا مشروطیت، در شکل کاملش، ساختاری سیاسی است که از سده‌ی ۱۷ میلادی به‌تدریج در کشورهای غربی از جمله انگلستان، فرانسه و آمریکا شکل گرفت. بنا بر این، مشروطیت منحصر به نظام‌های پادشاهی نیست. این دلالت‌های معنایی باید از یکدیگر تفکیک شود و مفهوم مشروطیت و مصداق‌های آن روشن شوند. این مقاله تلاش دارد تا اندازه‌ای که یک مقاله اجازه می‌دهد این مسائل را با رویکردی نه صرفا تاریخی و نظری، بلکه نیز با رویکردی عملی و راهبردی بررسی کند.

پرسش بنیادین پژوهش حاضر این است که کارنامه‌ی روشنفکران در آستانه‌ی برآمدن رضاشاه چه نسبتی با سرفصل‌ها و خواست‌های مشروطه‌خواهی در ایران دارد؟ کاویدن دیدگاه‌های این گروه و توجه به نقاط ضعف‌وقوت نظریاتشان، چه برون‌دادهایی را به ما نشان می‌دهد؟ و اساساً آیا می‌توان آن‌ها را تداوم جریان مشروطه‌طلبی دانست؟

در سپهر سیاسی ایران کمتر مفاهیمی را می‌توان یافت که چونان «جمهوری» و «مشروطه» دچار کژتابی نظری و سیاسی باشند. این کژتابی‌ها نه تنها در یادداشت‌های ژورنالیستی، مناقشه‌های رسانه‌ای و جدل‌های فضای مجازی بازتاب یافته که در نوشته‌های کمابیش جدی‌تر ما ایرانیان هم بسیار پربازتاب بوده است.

روایت جاافتاده از وقایع ۲۵ تا ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ در افواه و اذهان عموم و در رسانه‌های داخلی و خارجی چنین است: آمریکا و بریتانیا با یک کودتای نظامی، نخست‌وزیر محبوب و دولت ملی ایران را ظرف سه روز سرنگون کردند و پادشاه را به قدرت بازگرداندند؛ پادشاه از آن پس بیش ‌از ‌پیش عامل و کارگزار این دو قدرت خارجی شد و هرآنچه که پس از آن روی داد، در جهت تامین منافع آن دو کشور بود؛ تا اینکه‌ ۲۵ سال بعد «ناجی»ای در لباس روح الله خمینی به صحنه سیاسی کشور قدم گذاشت.

مجموعه براندازی بیشتر به یک سازمان غیررسمی (Informal Organization) شباهت دارد؛ به این معنی که به مثابه یک ساختار اجتماعی به هم پیوسته می‌تواند به شکل‌گیری نحوه همکاری مردم با یکدیگر کمک کند. این نوع سازمان مجموعه‌ای از هنجارها، ارتباط‌های شخصی و حرفه‌ای است که از طریق آن‌ها کار انجام می‌شود و بین افرادی روابط ایجاد می‌شود که دارای وابستگی مشترک یا خوشه‌ای از وابستگی‌ها هستند.

با این که سوء مدیریت بیش از ۴۰ سال ادامه داشته، چگونه ایران تا امروز دوام آورده است؟ پاسخ دشوار است. شاید بتوان برای آن دو عامل کلی برشمرد. عامل نخست‌، ویژگی‌های طبیعت ایران است (شامل کوهستان‌های مرتفع، دشت‌های وسیع،‌ تالاب‌ها، دریاچه‌ها و پهنه‌های آبی پرشمار، تنوع گیاهی و جانوری چشمگیر؛ که خود موضوع بحثی مفصل است و عامل دیگر، فعالیت‌ها و خدماتی است که در سال ۱۳۳۵ برای حفاظت محیط‌زیست ایران بنیان گذاشته شد و تا بیش از ۲۰ سال استمراری رو به رشد و شکوفایی داشت. موضوع مقاله پیش‌رو درباره همین فعالیت‌ها و خدمات است که چه بودند؟ چگونه آغاز شدند و استمرار داشتند؟

در دفاع از براندازی

سعید قاسمی‌نژاد

اینک بیش از چهار دهه از غلبه جمهوری اسلامی - ائتلاف حوزه، بازار، و اوباش - بر ایران می‌گذرد. چهار دهه پیش خمینی با  یک «هیچ» بزرگ به ایران بازگشت و دریایی از خون به پا کرد. اکنون کیان ایران در خطر است. چهار دهه سلطه جمهوری اسلامی، ایران را در خطر یک سقوط تمدنی قرار داده است. مغاکی پیش ما چشم گشوده است که با هزار شعبده ماله بدستان، فعالان حقوق ملا، هنربندان، و اساتید جاعشگاه نیر قابل کتمان نیست. ضحاک زمانه آب را بر ایرانیان بسته است و خاک را به شوره‌زار بدل کرده است.

شبح نظم نوین بر شهر

علیرضا کیانی

اگر شعار را شناسنامه اعتراض بدانیم به روشنی می‌توان شهادت داد که هویت اعتراضات انقلابی ملت ایران از دی ۹۶ به این سو، با «ایران‌گرایی» گره خورده است. این نکته از آن رو برجسته است که اعتراضات انقلابی از دی ۹۶ به این سو، به معنای واقعی کلمه «سراسری» بودند و بر اساس چنین واقعیتی است که درهم‌تنیدگی شعارهای اعتراضی با مفاهیم ایران‌گرایانه در بیش از ۱۰۰ شهر کشور، چشمگیر است.

در دفاع از پادشاهی

سعید قاسمی‌نژاد

در بهمن ۱۳۵۷، پردیس ایران، محصور در صحاری سوزان تعصب مذهبی و نژادی در خاورمیانه، جزیره ثبات در دریای بی‌نظمی، سقوط کرد تا پهلوی به میان‌پرده‌ای خوش آب و رنگ میان تباهی قجر و ارتجاع خمینی بدل شود. مسببین آن سقوط بزرگ البته مبلغین عروج بودند و متاع جمهوری را به عنوان مهم‌ترین دستاورد تمدن بشری در عرصه تمشیت امور اجتماع عرضه می‌کردند. 

نظریه‌ی ولایت فقیه در بستر تحولات سیاسی ایران و منطقه از دهه‌ی چهل به‌ اینسو مطرح شد. یعنی خود معلول امری برون‌دینی بود. با وجود این، وقتی درباره‌ی چیستی و ماهیتِ «جمهوری اسلامی» سخن می‌گوییم باید ایدئولوژی «ولایت فقیه» را از «عوارض» آن تفکیک کنیم. در این مقاله می‌خواهیم به جایگاه سیاسی-نظریِ دستگاهِ روحانیتِ شیعه در سایه‌ی حاکمیت مبتنی بر «ولایت فقیه»، زمینه‌ی تاریخی و آینده‌ی آن پس از جمهوری اسلامی بپردازیم. مبنای تحلیل این مقاله، پرسش دولت در چارچوب اندیشه‌ی سیاسی‌ است نه در چارچوب اعتقادی اعم از تصدیق یا انکار مبانی اعتقادی تشیع امامی.

در این مقاله به بررسی واژگان متواتر در سخنرانی‌های محمدرضاشاه پهلوی و آیت‌الله علی خامنه‌ای پرداخته خواهد شد تا، در راستای موضوع محوری این شماره‌ی فریدون، به اهمیت گذار از یک نوع جهان‌بینی (که آن را در زبان نشان خواهم داد) به صورت دیگری از جهان‌بینی که با ارزش‌های ایرانی‌ سازگاری بیشتری دارد، تاکید شود.

مانند هر سرزمین دیگری ایران نیز خوشبیاری‌ها و بدبیاری‌های ویژه‌ی خود را دارد. مهم‌ترین خوشبیاری ایران البته پیشینه‌ی تاریخی آن است. یکی از چند کشور مهم مشرق زمین که هم یک نشانگان مهم تاریخ باستان است  و هم حس‌وحال و رازآمیزی سرزمینی هزار و یک شبی دارد و این می‌تواند برانگیزاننده شهروندان کشورهای غربی (مهم‌ترین بازار جهانگردان بین‌المللی) برای سفر به ایران باشد.

کندوکاو در اسباب و دلایل کامیابی سیاست خارجی شاه فقید می‌تواند برای آینده ایران درس‌آموز باشد. ایران در اواخر حکمرانی محمدرضا شاه پهلوی هژمون منطقه‌ای بود. شاه جوان راه دشواری پیمود تا با تحکیم حاکمیت ملی و تقویت ارتش‌، ایران را به قدرتی سازنده و هژمونی خیرخواه در منطقه تبدیل کند. در این نوشتار به مبانی سیاست خارجی دولت شاهنشاهی ایران در عصر محمدرضا شاه پرداخته خواهد شد.