دری لولا شده به فراموشی؛ ایران و جاذبه‌های آن


ناصر کرمی




ناصر کرمی

خرداد ۲۵۸۰ (۱۴۰۰)

فریدون - دکتر ناصر کرمی استاد گردشگری و اکوتوریسم در دانشگاه‌های علامه طباطبایی، آزاد شهر ری، آزاد ملایر، برگن و ترونهایم نروژ بوده است. در پیشینه‌ی او همچنین مدیریت برنامه ریزی و تحقیقات سازمان ایرانگردی و جهانگردی و طراحی برنامه جامع توسعه اکوتوریسم ایران به چشم می‌خورد. ناصر کرمی همچنین سال‌ها سردبیر ماهنامه جهانگردان  بوده است. او نویسنده‌ی راهیاب ایران نیز است که در انتشارات فرهنگ معاصر منتشر شده است و پرفروش‌ترین کتاب در زمینه‌ی جاذبه‌های گردشگری ایران است.


نام‌و‌نشان‌سازی (برندینگ) از یک پهنه جغرافیایی قدم اول برای تبدیل آن به یک مقصد گردشگری است. یعنی مهم‌تر از آنچه که یک مقصد دارد یا ندارد یا آنچه که هست یا نیست تصوری که دیگران درباره آن دارند تعیین می‌کند که پذیرای چه تعداد جهانگرد باشد. بر این مبنا اگر پرسش این باشد که ظرفیت واقعی ایران در صنعت جهانگردی چه اندازه است و در یک وضعیت سیاسی – اقتصادی نرمال پذیرای چه تعداد جهانگرد می‌تواند باشد، پاسخ این خواهد بود که در وهله اول باید دید جهانیان از این کشور چه تصوری دارند.

مانند هر سرزمین دیگری ایران نیز خوشبیاری‌ها و بدبیاری‌های ویژه‌ی خود را دارد. مهم‌ترین خوشبیاری ایران البته پیشینه‌ی تاریخی آن است. یکی از چند کشور مهم مشرق زمین که هم یک نشانگان مهم تاریخ باستان است  و هم حس‌وحال و رازآمیزی سرزمینی هزار و یک شبی دارد و این می‌تواند برانگیزاننده شهروندان کشورهای غربی (مهم‌ترین بازار جهانگردان بین‌المللی) برای سفر به ایران باشد.

ولی مهم‌ترین بدبیاری ایران تصویری است که در این ۴۰ سال از ایران ساخته شده: یک کشور مسلمان بنیادگرای افراطی که در ستیز دائم با جهان است. این دومی غالب‌تر است یا آن اولی؟ کدامیک موثرتر است؟ بستگی دارد.

یک جهانگرد حرفه ای با علایق خاص،  کنجکاوی و اشتیاقش را پی می‌گیرد و می‌آید. کما اینکه در بدترین سال‌های جنگ و اعتراضات و کشتارهای خیابانی سالانه چند ده هزار توریست به ایران می‌آمدند و چراغ هتل‌های پنج ستاره اصفهان و شیراز و یزد و کرمان و ... روشن بود همچنان. 

اما توده‌ی انبوه جهانگردان، کشوری را که دائم در صدر اخبار جنگ و ترور و بمب اتمی و ... است به عنوان مقصد سفر آتی انتخاب نمی‌کنند و مسئله این است که آنچه که جهانگردی را به یک صنعت پربازده با سهم قابل‌توجه در شکل‌گیری چشم‌انداز تبدیل می‌کند، جهانگردی انبوه (Mass Tourism) است و نه شمار محدود جهانگردانی با علایق خاص. 

اما فرض کنیم ایران وضعیت سیاسی نرمالی داشته باشد و مشکلی برای ورود جهانگردان وجود نداشته نباشد و آن تصور خاورمیانه‌ای از ایران - مانند اینکه برای بسیاری از شهروندان غربی، ایران از کشوری مثل عراق قابل تفکیک نیست - از بین برود. در آن صورت، ایران به طور واقعی چه‌اندازه می‌تواند جهانگرد جذب کند؟ این پرسش را می‌شود قدری خیال انگیزتر هم پرسید: در فردای برقراری یک نظام نرمال، مسالمت‌جو، غیرایدئولوژیک و متصل به اقتصاد جهانی چقدر زمان می‌برد تا انبوه جهانگردان به ایران بیایند و اگر بیایند، به چه تعداد خواهند آمد؟

البته که نمی توان خیلی دقیق به این پرسش پاسخ داد. اما بر مبنای دو سند: الف) برنامه ملی توسعه گردشگری ایران، مصوب نیمه دهه ۸۰ خورشیدی و ب) طرح جامع توسعه طبیعت‌گردی در ایران، مصوب اواخر دهه ۸۰ ، که نگارنده در تدوین هر دو مشارکت داشته است می توان به صورتی کلی گزاره‌هایی معطوف به پاسخ چنین پرسشی ارائه کرد. 

البته شاید در اینجا پرسیده شود سرنوشت آن دو برنامه چه شد؟ رها شدند و اجرا نشدند. همین. یک خوش‌خیالی برآمده از وضعیت سیاسی دهه ۸۰ خورشیدی بسیاری کارشناسان را امیدوار کرد به توسعه ایرانگردی. اما جان هر برنامه جامع توسعه جهانگردی ارتباط تام و تمام با جهان خارج است و بر خلاف آنچه که در دهه ۸۰ تصور می شد جمهوری اسلامی هر چه جلوتر رفت اتفاقا به کشوری بسته‌تر تبدیل شد و دریچه‌های ایران به روی جهان خارج کوچک‌تر و مسدودتر شدند. برخی از آن کارشناسان جهانگردی نیز با نظام اسلامی به مشکل برخوردند.

لطیفه ای قابل نقل است که یکی از آن‌ کارشناسان جایی گفته بود تلاش برای توسعه ایرانگردی در جمهوری اسلامی مثل وعده شام با اژدها است. شما باید مکرر یادآور شوید آنچه که قرار است خورده شود شما نیستید!

اما برای برآورد ضریب جذابیت توریستی ایران در ابتدا قابل اشاره است که طبق تعاریف سازمان جهانی جهانگردی (UNWTO) جاذبه‌های گردشگری قابل تقسیم به دسته‌بندی‌های بسیار متنوعی است. بعضا دسته‌بندی‌هایی با ۲۵۰ شاخه و زیرشاخه نیز وجود دارد. اما در این نوشته مبنا را بر سه گروه اصلی جاذبه‌ها می‌گذاریم:  الف)جاذبه‌های تاریخی و فرهنگی  ب) جاذبه‌های تفریحی  و پ) جاذبه‌های طبیعی


جاذبه‌های تاریخی و فرهنگی ایران

شاید مهم‌ترین جاذبه ایران این باشد که نام آن برای هر کسی در هر کجای جهان کنجکاوی برمی‌انگیزد. به این دلیل ساده که هر کس در هر مدرسه‌ای در هر جای کره زمین وقتی درس تاریخ می‌خواند مکرر نام ایران را می‌بیند. 

یکی از انگیزاننده‌های اصلی سفر ارضای حس کنجکاوی است. کشورهایی مانند ایران و یونان و چین و هند و ایتالیا و ... از این نظر انتخابی قطعی برای جهانگردان حرفه‌ای هستند. شایعاتی بین عوام هست که یونسکو ایران را در ردیف ۱۰ کشور فرهنگی و تاریخی اول جهان قرار داده است. اینکه یونسکو چنین کاری کرده باشد مآخذ معتبری ندارد. اساسا بعید است یونسکو دست به رتبه‌بندی جذابیت فرهنگی کشورها بزند. اما تردیدی نیست که جاذبه های تاریخی همچون تخت جمشید و شوش و زیگورات چغازنبیل و و معماری یزد و کرمان و بناهای تاریخی اصفهان و شیراز شهرت جهانی دارند و می‌توانند زمینه‌ساز جذب آن دسته از جهانگردانی باشند که برای ارضای کنجکاوی فرهنگی خود دست به سفر می‌زنند. 

به جز ساختمان‌ها و یادمان‌های ملموس همچنین باید به جاذبه‌های مردم‌شناختی مثل زندگی کوچندگان، معیشت‌های بومی و برخی آئین های ملی مانند نوروز و چهارشنبه سوری و ... هم اشاره کرد که می‌توانند برای جهانگردان جذاب باشند.

 جهانگردان فرهنگی دو حسن بزرگ دارند: خوب پول خرج می‌کنند و نیز مقید به هنجارهای اخلاقی جامعه میزبان هستند. اما این شاخه از جهانگردی یک محدودیت مهم نیز دارد: غالب جهانگردان فرهنگی اصطلاحا "یک‌بار‌بیا" هستند. چون با مشاهده یا تجربه‌ی هر جاذبه‌ی فرهنگی حس کنجکاوی شما فرو می‌نشیند و بعید است علاقه‌ای به دیدار مجدد از آن جاذبه داشته باشید، ولو اینکه تخت جمشید یا موزه لوور یا آکروپولیس باشد.

حسن دیگر جاذبه‌های تاریخی ایران این است که نیاز چندانی به تبلیغ ندارند و کمابیش برای اغلب جهانگردان شناخته‌شده هستند. اگرچه وقتی هدف، جذب شمار انبوه‌تری از توریست‌ها باشد باید فکری کرد به حال تفکیک بین پرشیا و ایران که در ذهن برخی مردم جهان وجود دارد. متاسفانه این تصور وجود دارد که تخت جمشید و کورش و داریوش و شوش و ... متعلق به پرشیا هستند و پرشیا لزوما ایران کنونی نیست. نسبت بین پرشیا و ایران برای آنها مشابه نسبت بین النهرین و برخی تمدن‌های باستانی آن مانند سومریان و آشوریان با کشور کنونی عراق است.

نکته بعد این است که شهرهای ایران در وضعیت کنونی اصلا آن حال و هوایی را که از پرشیا توقع می‌رود، برآورده نمی‌سازند. جهانگرد از تخت جمشید که پا به بیرون می‌گذارد حتی در خیابان‌های شیراز هم شهری می‌بیند با معماری بی‌هویت و زشت و بی‌تناسب. مشکلی که حتی اصفهان و یزد و کرمان هم دارنند. تهران که البته از این نظر بی‌تناسب‌ترین است با هویت باستانی ایران. اما قابل تصور است که با تبلیغات مدام، جهان بپذیرد که ایران همان پرشیا است و البته الگویی از معماری مبتنی بر هویت تاریخی ایران، به تدریج، دست‌کم بر خیابان‌های اصلی و شارستان‌های مرکزی شهرهای تورستی ایران دامن بگستراند. 


جاذبههای تفریحی

به این دسته از جاذبه‌ها اصطلاحا انسان-ساخت نیز گفته می‌شود. زیرا هر کسی در هر جای جهان با سرمایه‌گذاری مناسب می‌تواند در پی ایجاد آن‌ها باشد و برخورداری از آنها لزوما مبتنی بر خوشبیاری تاریخی یا جغرافیایی نیست. یکی از نمونه‌های قابل تقلید در این باره کیش خودمان است و البته دوبی.

کیش جزیره متروکی بود که به واسطه شمار زیاد یک گونه عقرب بومی خطرناک ساکن چندانی نداشت اما در اواخر دهه ۴۰ خورشیدی، متعاقب شناسایی سواحل پلاژیک کم نظیر آن توسط شرکت سوییسی "توریست کانسولت" - که مشاور وقت دولت ایران برای توسعه جهانگردی بود - به عنوان یک قطب توریسم ساحلی در ایران انتخاب شد.

هتل شایان کنونی و کازینو و دیگر تاسیسات اطراف آن (گفته می‌شود با نظارت شهبانو فرح پهلوی) نقطه آغاز تبدیل این جزیره به یک قطب گردشگری شدند و در تداوم این سرمایه گذاری‌ها اکنون می‌بینیم که جزیره سابق عقربها با وجود بگیروببندهای جمهوری اسلامی و نبود امکان شنای مختلط در سواحل، چه مقصد گردشگری موفق و پررونقی است. دوبی نیز همین راه را رفته است ولی در ابعاد لگاریتمی و غول‌آسا. بیابانی که اکنون به یکی از مهمترین مقاصد گردشگری جهان تبدیل شده است؛ همپای جذاب‌ترین مقاصد غرب اروپا و ساحل شمالی مدیترانه.

برای توسعه‌ی سرمایه‌گذاری‌های تفریحی، ایران هم بازار بزرگ ۸۰ میلیونی خود را دارد و هم اینکه جاذبه‌های تاریخی و طبیعی می‌توانند مکمل مقاصد تفریحی باشند. یکی از تعاریف قطب گردشگری این است؛ جایی که طیف متنوعی از انواع جاذبه های گردشگری را داشته باشد. به واقع کمبود خیلی از استان های توریستی ایران، مانند اصفهان و آذربایجان و یزد و فارس و کرمان و همدان و کرمانشاه و... این است که فقط مقصد تاریخی هستند و برای جهانگردان خارجی هیچ جاذبه‌ی تفریحی ارائه نمی‌کنند.

یک توریست تیپیکال را در نظر بگیرید که به اصفهان رفته است. قاعدتا برای آنکه کاملا از سفرش لذت ببرد باید فقط یک پروفسور پیر تاریخ باشد: در طول روز از این عمارت به آن عمارت برود و غروب سر به بالین بگذارد؛ چون اصفهان هیچ زندگی شبانه ندارد. طبیعتا خانواده‌ی این پروفسور چندان رغبتی نخواهند داشت همراه او به این سفر بروند و خودش هم باید مرتاضی واقعی باشد که در فرصت سفر خارجی هیچ قصدی برای تفریح و ملاعبت نداشته باشد. اینگونه است که اصفهان - که به تعبیر «آندره مالرو» در مقدمه کتاب ضد خاطرات یکی از سه شهر زیبای جهان در کنار پاریس و فلورانس است - به اندازه یک شهرک در ساحل مدیترانه نیز توریست خارجی ندارد. خبر خوب این است که بازار توریسم تفریحی در ایران بسیار مستعد و گسترده و آماده است. فقط این ممانعت سیاسی و مذهبی در برابر تفریح و خوشباشی باید تغییر کند. 


جاذبههای طبیعی

برای این دسته از جاذبه‌ها اما به طور نسبی می‌توان یک سنجه برای رده‌بندی ارائه کرد. ایران قطعا جزو ۱۰ کشور جهان از جهت تنوع زیستی است. مستندات مرتبط با این مسئله به تفصیل در برنامه جامع توسعه طبیعت‌گردی ایران - در سازمان ایرانگردی و جهانگردی - ارائه شده است.

این تنوع طبیعی حاصل شرایط جغرافیایی و اقلیمی پیچیده است. ایران کشوری در عرض پایین است که بنا به موقعیت اقلیمی باید یکسره بیابان باشد، اما به واسطه دو چین‌خوردگی عظیم زاگرس و البرز گستره عظیمی از آن در عرض پایین اقلیم معتدل و کوهستانی دارد. به همین علت ایران مانند یک کشور اسکاندیناویایی، در علم کوه یخچال دائمی دارد و هم در چاله مرکزی لوت، گرم‌ترین نقطه کره زمین را دارد.

ایران که نقشه ای همچون گربه دارد زیستگاه عمده گربه‌سانان جهان است (به واسطه انقراض شیر و ببر و انقراض قریب الوقوع یوزپلنگ این یکی را شاید باید گفت "بوده است"). جنگل‌های هیرکانی ایران یکی از قدیمی‌ترین و انبوه‌ترین جنگل‌های جهان است و رشته کوه جوان زاگرس از حیث شکل دره‌ها و سخت‌گذر بودن بسیاری از خط الراس‌ها می‌تواند بعضا با پامیر و هیمالیا هماوردی کند. ایران همچنین بیش از دو هزار کیلومتر ساحل در شمال و جنوب دارد و نیز صاحب بیابان‌هایی پهناور و تفتیده است که می‌توانند پذیرای جهانگردان علاقمند به انواع تورهای ماجراجویانه باشند. 

خبر بد این است که غنای طبیعی ایران به سرعت در حال رنگ‌باختگی است؛ عمدتا به دلیل غارت منابع طبیعی و تخریب و تصرف عرصه های ملی و البته مدیریت نابسامان چشم‌انداز که جای بررسی آن اینجا نیست؛ ولی خبر خوب این است که هنوز فرصت نجات هست اگر مردم ایران دست بجنبانند برای نجات طبیعت ایران. 


ضریب جذابیت ایران چقدر است؟

بیان ساده‌تر پرسش بالا این است که به فرض فراهم بودن همه پیش شرط‌ها، وضعیت نرمال و پایدار سیاسی و اقتصادی و اتصال ایران به اقتصاد جهانی و برطرف شدن بدنامی "کشور افراطیگری و ترور" و جذب سرمایه‌گذاران بین‌المللی، ایران چه‌اندازه می‌تواند روی صنعت جهانگردی حساب کند و متوسط سالانه‌ی ورود جهانگردان به ایران چقدر می‌تواند باشد؟ پاسخ به این پرسش آسان نیست. به واقع ملاک مشخصی ندارد.

فرض کنید کسی بپرسد اگر همه‌ی شرایط سرمایه‌گذاری در ایران فراهم باشد ایران تا چه اندازه می‌تواند در تولید خودرو پیش برود و سهم بزرگتری از بازار جهانی خودرو را در اختیار بگیرد؟ طبیعتا در یک وضعیت خلاء نمی‌توان هیچ محدودیتی برای آن قائل شد. اما بر مبنای یک سرمایه‌گذاری متوسط، یعنی صرفا فعال‌سازی قطب‌های گردشگری موجود کشور و مضاعف‌سازی جاذبه‌ها و تکمیل زیرساخت‌های رفاهی، در برنامه ملی توسعه گردشگری ایران پیش بینی شده بود که در مدتی کمتر از پنج سال می‌توان شمار جهانگردان ورودی به ایران را به ۲۰ میلیون نفر رساند. این یعنی سالانه ۲۰ میلیارد دلار درآمد خالص از صنعت جهانگردی و حداقل دو میلیون شغل مستقیم در این حوزه.

باید یادآوری شود که این برآورد در فضای جمهوری اسلامی انجام شده و کاملا محافظه‌کارانه است و به فرض تغییر حکومت در ایران و به ویژه با امکان مضاعف‌سازی قطب‌های گردشگری به جاذبه‌های تفریحی قابل تصور است که ظرفیت واقعی توسعه صنعت جهانگردی در ایران بسیار بزرگ‌تر در نظر گرفته شود. روی کاغذ دلیلی ندارد که ایران در یک وضعیت ایده‌آل سیاسی، اقتصادی و اجتماعی کمتر از کشورهای کوچک‌تری مانند ایتالیا و اسپانیا جهانگرد داشته باشد؛ درآمد سالانه این کشورها از جهانگردی بیش از ۵۰ میلیارد دلار است. اما با همان فرض محافظه کارانه‌ی برنامه ملی توسعه گردشگری جمهوری اسلامی نیز عدد درآمد سالانه ۲۰ میلیارد دلار بسیار قابل توجه است. به ویژه از آن جهت که بنا به اقتضای صنعت جهانگردی این مبلغ عمدتا در قاعده اجتماع توزیع شده و مستقیما موجب بهبود چشم‌انداز انسانی، حفاظت محیط‌زیست، رشد اقتصادی و افزایش رفاه مردم ایران می‌شود. توسعه جهانگردی به ویژه از آن جهت اهمیت دارد که منافع آن مستقیما باعث پایداری چشم انداز طبیعی و انسانی می شود. 

------

پانوشت نویسنده: سال گذشته در فضای مجازی انتشار تصاویر عکاسی که تلاش کرده بود سیمایی جذاب از ایران ارائه دهد با مخالفت گسترده روبرو شد. مردم تصور می‌کردند تصاویری که این عکاس از ایران ارائه می دهد بیانگر واقعیت ایران نیست؛ فریبنده است و جهانیان را در باره ایران به اشتباه می اندازد. تصور عمومی این است که مکرر باید فقر و درد و رنج و زخم ایران کنونی را در چشم جهانیان فرو کرد. اینکه در کنشگری سیاسی کدام شیوه‌ی تبلیغ یا فعالیت بهتر است موضوع این نوشته نیست. اما جا دارد اشاره شود به یک نکته مهم؛ جهان نباید فراموش کند ایران در درازای تاریخ، سرزمین مدارا و شکیبایی بوده است. نباید اجازه داد خاطره‌ی هزارویک شبی پرشیا از ذهن جهانیان پاک شود. علیه فراموشی باید اقدام کرد. اینکه ایران زیباست و می‌تواند پذیرای میلیون‌ها جهانگرد باشد هیچ امتیازی به حکومت کنونی ایران نمی‌دهد. اتفاقا بیانیه‌ای روشن وشفاف است علیه آن. اینکه در کشوری تا به این پایه مستعد توسعه و رفاه و خوشکامی چرا باید مردمی تلخکام و رنجور و نادار زندگی کنند. ایران ما زیباست و بایسته‌ی احترام و ستایش. نباید گذاشت جهان، ایران را تنها از دریچه‌ی اخبار بنیادگرایی و افراطی‌گری و بمب‌طلبی و خشونت ببیند. سربلند بگوییم ایران آن چیزی نیست که در اخبار می‌خوانید؛ ایران همان است که در کتاب‌های درسی خوانده‌اید. 


*عنوان این نوشته برگرفته از نام کتاب دری لولا شده به فراموشی مجموعه شعر ریچارد براتیگان، ترجمه یگانه وصالی فلاح، نشر چشمه است.