حمایت حسابشدهی قطر از جمهوری اسلامی
سعید قاسمینژاد
حمایت حسابشدهی قطر از جمهوری اسلامی
سعید قاسمینژاد
فریدون: سعید قاسمینژاد در این یادداشت، به دلایل پشتیبانی محاسبهگرانهی قطر از جمهوری اسلامی میپردازد. او این دلایل را در سه حوزه بر میشمارد که در نهایت جمهوری اسلامی را برای قطر یک «دارایی باارزش» میسازد و این کشور را مجاب میسازد که از موجودیت جمهوری اسلامی پاسداری کند. دکتر سعید قاسمینژاد مشاور ارشد «بنیاد دفاع از دمکراسیها» است. قاسمینژاد که در تهران و پاریس تحصیلات کارشناسی و کارشناسی ارشد خود را گذراند، دکترای خود در اقتصاد مالی را از دانشگاه شهر نیویورک اخذ کرده است. یادداشتهای او در رسانههایی همچون وال استریت ژورنال، فاکسنیوز، بیزینس اینسایدر، سی ان بی سی، فارنپالیسی و بسیاری دیگر از رسانههای انگلیسیزبان و نیز فارسیزبان منتشر شدهاند.
آبان ۲۵۸۴ شاهنشاهی (۱۴۰۴)
آغاز
ثروت و منزلت قطر بر پایه بیلیاقتی فرمانروایان جمهوری اسلامی در ایران بنا شده است. تا زمانی که علی خامنهای و دار و دسته نادان او در تهران مسئول هستند، دوحه نباید نگران رقابت بر سر امپراتوری عظیم گاز طبیعی مایعشده خود و نقش خود به عنوان میانجی دورو میان غرب و افراطیترین بخشهای جهان اسلام باشد.
مباحث غربی پیرامون ایران معمولا بر سانتریفیوژهای اورانیوم، تحریمها، موشکها، و گاهی تغییر نظام متمرکز است. اما برای قطر، همسایه کوچک و ثروتمند ایران در آن سوی خلیج فارس، هیچیک از اینها اهمیت ندارد. چه چیزی اهمیت دارد؟ جلوگیری از فروپاشی جمهوری اسلامی. چرا؟
سه دلیل اقتصادی، ژئوپلتیک و ایدئولوژیک را در این زمینه میتوان بر شمرد.
اقتصاد ضعیف ایران
شکوفایی فوقالعاده قطر بر بنیان بزرگترین مخزن گاز طبیعی جهان، یعنی میدان گنبد شمالی یا پارس جنوبی، که با ایران در آن شریک است، ساخته شده است. این دو کشور روی هم رفته، بر روی تقریبا ۲۰۰۰ تریلیون فوت مکعب ذخایر تایید شدهی گاز قرار دارند. این تقریبا ۳۰ درصد کل ذخایر جهانی است. اما آنچه باید یک شراکت مساوی میبود، به یکی از نامتقارنترین روابط انرژی در جهان تبدیل شده است.
در سمت قطری، کارایی، سرمایهگذاری گسترده، و فناوری غربی، گنبد شمالی را به یک ابرقدرت انرژی بدل کرده است. از اوایل دهه ۹۰ میلادی، دوحه دهها میلیارد دلار در زیرساختهای گاز مایع سرمایهگذاری کرده و ناوگان بزرگی از تانکرهای بزرگ حمل گاز ساخته است. در سال ۲۰۲۲، این کشور حدود ۸۱ میلیون تن متریک گاز مایعشده صادر کرد که تقریبا ۲۰ درصد عرضه جهانی بود، و ۸۷ میلیارد دلار درآمد از صادرات گاز مایعشده، گاز نفتی مایع و میعانات گازی نصیب قطر کرد. شرکت دولتی انرژی قطر اکنون در حال گسترش ظرفیت به ۱۴۲ میلیون تن در سال تا ۲۰۳۰ است که افزایشی نزدیک به ۸۴ درصد است.
در آن سوی مرز دریایی، تفاوت، فاحش است. با وجود برخورداری از بیش از ۱۱۰۰ تریلیون فوت مکعب ذخایر گاز - بیشتر از قطر - ایران عملا چیزی به صورت گاز مایعشده صادر نمیکند. تحریمهای پیدرپی، فساد، و انزوا، توسعه پارس جنوبی را فلج کرده است. وقتی شرکت توتالانرژی در سال ۲۰۱۸ تحت فشار ایالات متحده از ایران خارج شد، یک پروژه توسعه ۵ میلیارد دلاری فروپاشید. از آن زمان، سیستمهای باز تزریق گاز ایران دچار رکود شده، مصرف داخلی سر به فلک کشیده، و رژیم را مجبور کرده است که در اوج ماههای زمستان، گاز از ترکمنستان وارد کند. عدم موفقیت ایران در استفاده درست از سهم خود از این میدان، در طول سه دهه گذشته صدها میلیارد دلار برایش هزینه داشته است.
برای قطر، اختلال در کارکرد ایران یک یارانه است. هر متر مکعبی که تهران در تولید، مایعسازی یا صادرات آن شکست میخورد، تسلط دوحه را در بازارهای آسیایی، از کره جنوبی و ژاپن تا هند و چین، قدرتمندتر میسازد. یک ایران توانمند، رها از تحریمها، و با دسترسی به سرمایه غربی میتوانست ظرف یک دهه با قطر رقابت کند. اما تا زمانی که تهران منزوی و ناکارآمد باقی بماند، موقعیت دوحه امن است.
ژئوپلتیکِ همسایهای ضعیف
دلیل دوم قطر برای تمایل به ماندگاری جمهوری اسلامی، دلیلی ژئوپلتیک است. وجود رژیم اسلامی در تهران به دوحه یک جایگاه ویژه به عنوان واسطه ضروری خلیج فارس میدهد. قطر با بازیگرانی که غرب با آنها گفتوگو نمیکند، مانند حماس، طالبان، و خود رهبری جمهوری اسلامی، صحبت میکند.
یک ایران غیر اسلامگرا و عادی این مزیت را برای قطر از بین میبرد. ایرانی که دوباره به نظام جهانی بازگردد مستقیما با واشنگتن، لندن و پاریس صحبت خواهد کرد و دوحه را به عنوان یک واسط حذف خواهد کرد.
وسطبازی دوحه عمدی و حسابشده است. این کشور میزبان پایگاه هوایی العدید، بزرگترین تاسیسات نظامی آمریکا در خاورمیانه است، در حالی که روابط صمیمانه خود با جمهوری اسلامی را نیز حفظ میکند. این تعادلبخشی تنها یک علت دارد؛ منزوی ماندن ایران ذیل سلطهی جمهوری اسلامی.
ایدئولوژی اسلامگرایانه
فراتر از مسائل اقتصادی و سیاسی - جغرافیایی، یک جریان ایدئولوژیک نیز، دوحه و جمهوری اسلامی را به هم پیوند میدهد. اگرچه یکی سنی و دیگری شیعه است، اما هر دو از جنبشهای اسلامگرا که نظم سکولار و همسو با غرب را به چالش میکشند، حمایت کردهاند. حمایت جمهوری اسلامی از حماس، و پشتیبانی مالی و سیاسی دوحه از همین گروه، نمونهای از این اتحاد ایدئولوژیک فراتر از مرزهای فرقهای است.
یک دولت ملیگرا یا فنسالار در تهران علاقهای به حمایت از چنین اهدافی نخواهد داشت، که یکی از نقاط همسویی راهبردی بین دو پایتخت را از بین خواهد برد.
پایان
ناکارآمدی جمهوری اسلامی برتری اقتصادی دوحه را در بازار گاز مایعشده تضمین میکند؛ انزوای آن قدرت چانهزنی دیپلماتیک قطر را تقویت میکند؛ سیاست خارجی انقلابی آن اهداف ایدئولوژیک دوحه را تامین میکند. یک تهران باثبات اما عقبمانده و اسلامگرا یک همسایه سودآور و قابل پیشبینی است که رقبای قطر را از طریق حماس و سایر گروههای نیابتی بیثبات میکند. در مقابل، یک ایران آزاد و کارآمد، مستقیما رقیبی برای سرمایهگذاری، بازارهای انرژی، و نیز دوستی با غرب خواهد بود.
واشنگتن به شدت به قطر به عنوان یک میانجی در روابط خود با تهران تکیه میکند. اما ایالات متحده آمریکا باید این محاسبه اساسی قطر را نیز همیشه به یاد داشته باشد: برای دوحه، جمهوری اسلامی یک دارایی با ارزش است که باید حفظ شود.