ناصر کرمی


آبراهامیان منکر مشکلات اقتصادی مردم نیست. اما راه حل را بازگشت جمهوری اسلامی به «عصر روشنگری و دوران خاتمی» می‌داند. «مورخ» ما به رغم اعتقاد به دیالکتیک تاریخی ظاهرا تاریخ را نه یک رودخانه که می‌گذرد و می‌رود بلکه یک مرداب می‌بیند. مردابی که مکرر می‌شود پرید داخل آن و بیرون آمد.


ناصر کرمی


میراث ملی ایران در حساسترین مقطع تاریخ ایران؟ پوشیده نیست که میراث ملی ایران، اعم از تنوع زیستی و چشم‌اندازهای طبیعی و آثار تاریخی و فرهنگی، در همه ۴۰ سال گذشته روندی کاهنده و رو به قهقرا داشته است. اما به اقتضای اوضاع کنونی، آنچه که در پیش رو است به نظر حتی نگران کننده‌تر می آید. 

آیا نوپهلوی‌گرایان تجددخواهانی رادیکال هستند؟ یا آنان محافظه‌کارانی تجددستیزند؟ از آنجا که نوپهلوی‌گرایی حاصل خلق از عدم نیست، و بر اساس سابقه‌ای تاریخی خود را تعریف می‌کند، پاسخ این پرسش‌ها را نمی‌توانیم به گونه‌ای ذهنی و منقطع از تاریخ بدهیم.

به عنوان کسی که در دهه‌ی ۸۰ خورشیدی فعال دانشجویی بوده و سرکوب تمام‌عیار جنبش دانشجویی در فاصله‌ی سال ۸۸ تا ۹۰ را از نزدیک مشاهده کردم، در این مقاله می‌توانم دستکم سه تفاوت عمده‌ی جنبش دانشجویی در دهه ۸۰ را با اعتراضات دانشجویان در این روزها بر بشمارم.

اکنون ایران درگیری خیزشی ملی است که اگرچه بنا به ادعای نگارندگان در تاریخ پس از بهمن ۵۷ بی‌سابقه است، ولی دستگاه سرکوب جمهوری اسلامی در خاموش‌سازی آن ناتوان بوده است. چرا؟

با بازخوانی تنبیه‌الامه و همینطور آثار شیخ فضل‌الله نوری درخواهیم یافت که این‌گونه نیست که آرای یکی به دموکراسی و آزادی برسد و دیگری به استبداد دینی بلکه هر دو می‌تواند به درجاتی مبلغ تمامیت‌خواهی مذهبی بشود. 

ناصر کرمی

پروپاگاندای آن‌ها این است که آنچه را که در حکومت ملاها به واقع اقدامی مجرمانه است، به عنوان سیمای معمول ایران عرضه می‌کنند. حجاب اجباری را بزک کردن البته کاری است که خود نظام هم همیشه انجام داده.  

لنین که خود رهبر انقلاب ۱۹۱۷ بود در ژانویه همین سال و تنها کمی چند قبل از انقلاب در سخنرانی‌ای در جلسه‌ی سوسیالیست‌های جوان سوئیسی در فولکشائوس زوریخ  گفت: «ما، آدم‌های پیر، شاید آنقدر زنده نمانیم که نبردهای سرنوشت‌ساز انقلاب آتی را ببینیم...» 

جمهوری اسلامی که بر اساس ایده‌ی «حکومت اسلامی» بر ایران حاکم شد، از سازوکار حکومت‌های اسلامی سده‌های پیشین برای نظارت بر امور اجتماعی نیز بهره گرفت. یکی از این ساز و کارها «حِسبَه» بود که در آن حکومت‌ها وجود داشت.

از میان رهبران پسااستعماری در کشورهای مسلمان می‌توان به نمونهٔ جمال عبدالناصر و سرنوشت تراژیک ملی‌گرایی عربی اشاره کرد. ملی‌گراییِ تلافی‌جو و توده‌گرای عبدالناصر در مصر زمانی الگوی آرمانیِ رهبرانِ پسااستعماری در جهان عرب بود

خلاصه نظریه مارکوس این است که مطالعه مواردی مثل قحطی ۱۹۲۸-۱۹۳۳ در اوکراین و قزاقستان در شوروی سابق و ۱۹۵۸-۱۹۶۱ در چین ما را به این نتیجه می‌رساند که گاه حکومت‌ها از بلایای فراگیر به عنوان سلاحی برای کنترل توده مردم و سرکوب اعتراضات آن‌ها استفاده می‌کنند.