قمار نیابتی خامنهای
سعید قاسمینژاد
۲۴ مهر ۲۵۸۲ (۱۴۰۲)
مطلبی که میخوانید تحلیل دکتر سعید قاسمینژاد از جنگی است که اکنون - مهر ۲۵۸۲ (۱۴۰۲) - در مرزهای اسراییل، بین این کشور و گروههایی تروریستی همچون حماس در جریان است. سعید قاسمینژاد در این مطلب تلاش میکند از چشمانداز جمهوری اسلامی این موقعیت جنگی را تحلیل کند.
دکتر سعید قاسمینژاد مشاور ارشد «بنیاد دفاع از دمکراسیها» است. قاسمینژاد که در تهران و پاریس تحصیلات کارشناسی و کارشناسی ارشد خود را گذراند، دکترای خود در اقتصاد مالی را از دانشگاه شهر نیویورک اخذ کرده است. یادداشتهای او در رسانههایی همچون وال استریت ژورنال، فاکس نیوز، بیزینس اینسایدر، سی ان بی سی، فارن پالیسی و بسیاری دیگر از رسانههای انگلیسیزبان و نیز فارسیزبان منتشر شدهاند.
در حالی که اسرائیل خود را برای ورود به غزه آماده میکند، حزبالله نیز هر روز سطح درگیریها را به شکل کنترل شده ای افزایش میدهد. در میانه جنگ اما افزایش کنترل شده سطح درگیری هم میتواند به سرعت از کنترل خارج شود و جبهه جدیدی در نزاع کنونی باز کند. محاسبات جمهوری اسلامی اما چیست؟ چه در سناریوی هل دادن حزب الله به سوی جنگ، چه در سناریوی ممانعت از ورود تمام عیار حزبالله به جنگ.
جمهوری اسلامی اینک در چهار مرز زمینی، به صورت نظامی و تروریستی با اسراییل در تقابل عملی است. این چهار مرز عبارتند از: غزه، لبنان، سوریه، و کرانه باختری.
در این میان تواناییهای جمهوری اسلامی در لبنان بیشتر از سه جبهه دیگر است. در لبنان، حزبالله نیروی زبده و جنگ آزمودهای است، کنترل کاملی بر مرز دارد، کاملا تحت کنترل جمهوری اسلامی است، سالهاست برای این نبرد آماده شده است، و نزدیک به ۱۵۰ هزار موشک و راکت ذخیره کرده است.
تواناییهای جمهوری اسلامی در کرانه باختری - که تحت کنترل محمود عباس و گروه الفتح است - محدود است. در سوریهی بشار اسد نیز جمهوری اسلامی طی این سالها نفوذ خود را به شدت افزایش داده است اما به واسطه حضور روسیه، ایالات متحده، کردها، ترکیه، رژیم اسد، و دهها گروه ریز و درشت جهادی، سوریه تبدیل به زمین پیچیدهای شده است و تعادلی بسیار شکننده دارد.
پس این حزبالله لبنان است که نیروی بازدارنده متعارف جمهوری اسلامی در قبال اسرائیل برای روز مباداست. چنانکه گفتیم جمهوری اسلامی در هیچ یک از مرزهای دیگر چنین تجمیع نیرو و تجهیزات و دست بازی ندارد. اساسا جمهوری اسلامی، حزبالله را به عنوان نیروی بازدارنده، مقابل خطر تهاجم هوایی اسرائیل به برنامه هستهای، تجهیز کرده است.
جمهوری اسلامی در موقعیت تصمیمگیری دشواری قرار دارد؛ اگر اکنون حزبالله را وارد میدان جنگی تمامعیار کند اگرچه تلفات سنگینی به اسرائیل وارد خواهد کرد اما چنین هجومی یک خطر وجودی برای اسرائیل رقم نخواهد زد. اسرائیل میتواند تلفات چنان حملهای را تحمل کند. اما در مقابل اسرائیل به عمق جنوب لبنان وارد خواهد شد و بخش قابل توجهی از تجهیزات، تاسیسات، سلاحها و نیروهای حزبالله از میان خواهند رفت؛ از میان رفتن قدرت بازدارندگی حزبالله یعنی هموار شدن راه برای بمباران مکرر تاسیسات هستهای جمهوری اسلامی.
پس به نظر میرسد در کوتاهمدت جمهوری اسلامی خواهد کوشید از طریق تهدید به باز کردن جبهههای جدید و تهاجمات محدود از این مرزها، اعمال نفوذ قطر در واشنگتن و اروپا برای اعمال آتشبس، مذاکره با چین و روسیه برای دخالت سیاسی و دیپلماتیک و فشار بر اسرائیل، برانگیختن افکار عمومی در غرب و منطقه برای فشار بر اسرائیل، و دمیدن بر تنور اختلافات داخلی در اسرائیل مانع از تهاجم گسترده اسرائیل به غزه شود؛ به گونهای که حماس نابود نشود و بتواند کنترل خود را بر غزه حفظ کند.
اما اگر جمهوری اسلامی در پیگیری راه بالا کامیاب نباشد، در دوراهی سختی قرار خواهد گرفت: یا حماس را به حال خود رها کند یا در حمایت از حماس نیروهای نیابتی خود را به میدان نبرد علیه اسرائیل در مرز لبنان و فلسطین و احتمالا کرانه باختری بکشاند. گزینه اول به اسرائیل این فراغت خاطر را خواهد داد که حماس را با هزینهای نه چندان زیاد در هم بکوباند. گزینه دوم نیز اگرچه تلفات سنگینی به اسرائیل وارد خواهد کرد اما به احتمال زیاد نیروهای نیابتی جمهوری اسلامی در منطقه را نیز به شدت تضعیف خواهد کرد.
در این میان شاید این روزها در بیت رهبری کسانی مشغول بحث با خامنهای باشند که یک خاورمیانهی در آتش، فضای مطلوبیست برای فرار هستهای به سوی سلاح اتمی و اینک زمان روی مین رفتن نیروهای نیابتی است تا نایب امام زمان سریعتر و کمدردسرتر، گام نهایی به سوی بمب اتمی شیعی را بردارد.