فن فریب
ناصر کرمی
فن فریب
ناصر کرمی
دکتر ناصر کرمی استاد گردشگری و اکوتوریسم در دانشگاههای علامه طباطبایی، آزاد شهر ری، آزاد ملایر، برگن و ترونهایم نروژ بوده است. در پیشینهی او همچنین مدیریت برنامه ریزی و تحقیقات سازمان ایرانگردی و جهانگردی و طراحی برنامه جامع توسعه اکوتوریسم ایران به چشم میخورد. ناصر کرمی همچنین سالها سردبیر ماهنامه جهانگردان بوده است. او نویسندهی راهیاب ایران نیز است که در انتشارات فرهنگ معاصر منتشر شده است و پرفروشترین کتاب در زمینهی جاذبههای گردشگری ایران است.
خرداد ۲۵۸۱
چگونه میتوان با گزاره راست و درست دروغ گفت؟ با برکشیدن گزاره به مقیاس نامتناسب یا گذاردن آن در موقعیت نادرست. مشکلی که با این پروژه مورد لعن قرار گرفته تبلیغات ایرانگردی وجود دارد همین است. این بحث خیلی آلوده سیاست است. سیستم توتالیتر چیزی را نیالوده به خودش باقی نمیگذارد.
اما در ابتدای بحث خوب است ما اهل صنعت جهانگردی سنگهایمان را با شما اهل سیاست از هم وا بکنیم. تبلیغ برای زیباییهای ذاتی ایران و گفتن اینکه این کشور میتوانسته مقصد جذابی برای جهانگردان باشد چیزی به جمهوری اسلامی نمیافزاید.
مگر اینکه کسی مدعی باشد ملاها به جذابیت ایران افزودهاند که البته کسی بار چنین یاوهای را به تن نمیخرد. حتی اگر فرض کنیم ایران هم اکنون مقصد گردشگرانی پرشمار باشد هم چندان امتیازی برای حکومت ملاها نیست. نگارنده قبلا هم مفصل در این باره نوشته است.
سالیانه شمار قابل توجهی جهانگرد به بازدید کشورهایی همچون کنیا و کوبا و مصر و تانزانیا و ونزوئلا و کلمبیا و فیلیپین و کامبوج و … میروند. در حالی که همه این کشورها کمابیش نامدارند به فساد سیاسی یا توسعهنیافتگی یا بحران اقتصادی. همین فردا اگر دولت کره شمالی اجازه ورود بدهد دهها هزار جهانگرد روانه این کشور میشوند چون همگی کنجکاو هستند ببینند آن داستانها در باره وضعیت داخلی این کشور چقدر حقیقت دارد.
واقعیت این است که ایران همواره کشوری است که کنجکاوی بر میانگیزد. بخشی از این کنجکاوی از تاریخ کهن ایران میآید، بخشی از حال و هوای هزار و یک شبی و افسانههای مرتبط و بخشی هم از ترکیب جاذبههای طبیعی و معماری. به همین خاطر همواره کسانی خواهند بود که دل به دریا بزنند و به دیدار ایران بیایند. حتی در زمان جنگ هشت ساله هم درصد متناسبی از ظرفیت هتلهای ایران در اشغال جهانگردان خارجی بوده است.
اما یک پرده بالاتر: تبلیغ درباره زیباییها و جاذبههای گردشگری ایران میتواند اقدامی آزادیخواهانه و براندازانه هم باشد. زیرا بین ایران و حکومت ایران یک خط پر رنگ انفصال را پیش روی جهانیان میگذارد: آن زشتی که باور شما در باره ایران کنونی را شکل داده به واقع حکومت ایران است و نه واقعیت خود کشور ایران.
ایران کشوری زیبا است با حکومتی زشت و اگر شما مسئله و مشکلی دارید با این حکومت است نه با این کشور و مردم آن. افزون بر آن تبلیغ در باره ظرفیتهای توسعه گردشگری در ایران و اشاره به وضعیت اسفناک کنونی زیرساختهای این صنعت در ایران تاکیدی بر این نکته است که ایران به راحتی میتواند عضوی از جامعه جهانی باشد و به آن تاریخ و شرق خاطره و زیبایی و مدارا و دوستی عرضه کند به شرطی که ملاها نباشند.
دلیل نفرین به آن پروژه تبلیغات گردشگری
پس دلیل این همه لعن و نفرین به آن پروژه تبلیغات گردشگری چیست؟ در ابتدای این بحث اشاره شد: دروغگویی با روش تغییر مقیاس و موقعیت گزارهها. البته که در ایران شمار دختران سرخوشی که روسری را در باد رها میکنند کم نیستند.
اما این گزارهای نیست که بتوانید به عنوان سیمای واقعی کنونی ایران به جهانگردان نشانش بدهید. آن دختران برای آن اندک رهایی از حجاب اجباری سالها به سختی مبارزه کردهاند و البته هم اکنون دشمنان نظام به شمار میآیند. بسیاری از آنها هم اکنون به دلیل مبارزه با حجاب اجباری در زندان هستند.
پروپاگاندای آنها این است که آنچه را که در حکومت ملاها به واقع اقدامی مجرمانه است، به عنوان سیمای معمول ایران عرضه میکنند. حجاب اجباری را بزک کردن البته کاری است که خود نظام هم همیشه انجام داده.
در این پروژه اما پروپاگاندایی پیچیدهتر انجام شده: حجابستیزی (به تعبیر ملایان البته بدحجابی) به کالایی در خدمت ملاها تبدیل شده است. خلاصه اینکه حجاب به معنای عرفی آن بیرق نظام اسلامی است و نمایه ماهیت این نظام؛ برعکس حجابستیزی بیرق زنان ایرانی در چهل و چند سال گذشته. آنچه که قدم به قدم ملاها را به عقب رانده و باعث شده آنها ناچار باشند نقاب پیشوایانی مذهبی را کنار زده و در قالب گشت ارشاد، میلیتاریستهایی باشند در جنگ خیابانی مدام با مردم ایران.
پروژه مذکور ماجرا را برعکس جلوه میدهد: اسلام ملاها زن پذیر است و جذاب؛ اگر میگویید نه این زلفهای پریشان در باد در شبستان مسجدها را ببینید. به واقع با تغییر مقیاس و موقعیت جغرافیایی، گزاره ای نه چندان نادرست را به یک دروغ بزرگ تبدیل کردهاند. یکی از کهن الگوهای تجاوز به حقیقت.
شاید خوشبینانی بگویند (همچنانکه تلویحا خودشان هم همین را ادعا کردهاند) که اینها کاسبانی هستند خردهپا و قصدشان واقعا تبلیغات گردشگری بوده و این تأویلات سیاسی را پیش بینی نمی کردهاند.
راست اینکه سخت است دل دادن به این همه خوشبینی. این چه وقت تبلیغات است برای سفر به ایران؟ حتی خود نظام هم راضی به این همه زحمت نیست. بعد هم پول این جانفشانی برای تبلیغ سفر به ایران از کجا میآید؟
طبیعتا نه سفر چنین مدلها و سلبریتیهایی به ایران میتواند کمهزینه باشد و نه اصلا گرفتن مجوز دلبریکردنشان در شبستان مساجد کار راحتی است؛ نکته دیگر اینکه یک نویسنده یا برنامهریز توسعه مقصد گردشگری حتما میداند که بین تبلیغ و واقعیت باید تناسب کاملا منطقی وجود داشته باشد.
مشهور است که توریست راضی، مشوق چهار نفر میشود به انتخاب مقصد و توریست ناراضی عامل انصراف یازده نفر برای آمدن. تبلیغات توریستی البته که متمرکز است بر زیباییها اما هرگز نمیتواند کاملا مبتنی بر دروغ باشد.
شما میتوانید از معماری کویری و بناهای اصفهان و شیراز و تخت جمشید و چغازنبیل و کوچ بختیاریها و شاهسونها و قلههای دماوند و شاهکوه عکس منتشر کنید و بگویید ببینید ایران چه جای زیبایی است؛ اما نمیشود همه تبلیغات شما عبارت باشد دخترانی هفت قلم بزک کرده که سرخوشانه در صحن اماکن مقدس مذهبی میخرامند.
واقعیت این است که به دو ساعت نکشیده همان زنان را گشت ارشاد از گیسشان گرفته و میکشاند توی ون. وقتی که تبلیغات شما بر پایه دروغ به این بزرگی است یعنی اینکه یک جای کار شما میلنگد.
برمیگردیم به آن نقل قول قدیمی؛ تلاش برای توسعه ایرانگردی در حکومت اسلامی مثل قرار شام است با اژدها. شما باید مکرر به اژدها یادآور شوید که شام این قرار شما نیستید و او چیز دیگری را باید بخورد.
حکومتی که علنا سبک دزدان دریایی سومالی را پیش گرفته و از به گروگان گرفتن جهانگردان درآمد ایجاد میکند چه جای تبلیغات گردشگری دارد؟ آیا مردم نباید با بدگمانی بگویند این یک فن فریب است برای بزک چهره نظام و البته کشاندن گروگانهایی چرب و چیلتر به دام آن؟