دفترچه دوران اضطرار؛
تجلی یک ارادهی مدرن برای احیای بنیادهای دولت - ملت ایران
عبدالرضا احمدی
دفترچه دوران اضطرار؛
تجلی یک ارادهی مدرن برای احیای بنیادهای دولت - ملت ایران
عبدالرضا احمدی
فریدون: عبدالرضا احمدی، دارای کارشناسی ارشد مالی و مدیریت کسب و کار از آلمان و کارشناسی ارشد اقتصاد بین المللی از مدرسه تحصیلات تکمیلی آمریکا در فرانسه است. او از مدیران «موسسه ترویج جامعه باز» در آلمان است. در این یادداشت او به ارائه دیدگاه خود پیرامون «دفترچه دوران اضطرار» میپردازد. طرحی که در قالب «پروژه شکوفایی ایران» از سوی شاهزاده رضا پهلوی ارائه شده است و به مختصات اداره کشور در روزهای پس از سقوط جمهوری اسلامی، در دوران گذار، میپردازد.
۱۵ اَمرداد ۲۵۸۴ (۱۴۰۴)
خاندان پهلوی در تاریخ معاصر ایران، صاحب الگویی منحصربهفرد از مدیریت سیاسی و اجتماعی هستند. در دوران رضاشاه و محمدرضاشاه، مدلی شکل گرفت که اولویت را به نوسازی و ساختارسازی داد و بنیانگذار تحولاتی عمیق در سیاست، اجتماع و اقتصاد شد.
در سالی که شاهزاده رضا پهلوی آن را «سال سازماندهی برای اقدام نهایی» نامیده است، رونمایی از «دفترچه دوران اضطرار» که بخشی از «پروژه شکوفایی ایران» است، را باید نقطهی عزیمت یک حرکت ملی برای نجات ایران دانست؛ حرکتی که نه بر هیجانگرایی و شعار، بلکه بر تجربهی تاریخی، نوسازی نهادی و عقلانیت سیاسی استوار است. این اقدام، تبلور بلوغ اپوزیسیون ایرانگراست که هم از ریشههای دولتساز در سنت پهلوی بهره میبرد، و هم در پی طراحی سازوکارهایی برای مشارکت ملی و گذار منظم است.
شاهزاده رضا پهلوی در همایش «محافظهکاری ملی» در آمریکا، با اشاره به تجربههای پرهزینهی عراق و افغانستان، هشدار داده بود که نادیدهگرفتن سنتهای سیاسی و فقدان سازوکارهای انتقال قدرت، میتواند در ایران نیز فاجعهآفرین باشد. «دفترچه دوران اضطرار»، پاسخی روشن به همین هشدار است: نقشهای واقعبینانه برای مدیریت ماههای نخست پس از فروپاشی جمهوری اسلامی و پیشگیری از خلا قدرت و بینظمی ساختاری.
اما آنچه این دفترچه را در چارچوب حکمرانی خوب معنادار میسازد، دعوت آن به مشارکت سیاسی است. با پیشبینی یک بازهی ۴۵ روزه برای ارسال نظرات پیشنهادی، این طرح همهی ایرانیان دغدغهمند را به مشارکت در فرایند سیاستگذاری فرا میخواند؛ نهتنها برای مشروعیتبخشی به طرح، بلکه برای پرورش ظرفیتهای مدنی و ایجاد حس مالکیت جمعی نسبت به آیندهی ایران. این دقیقا همان شاخص مشارکت در حکمرانی خوب است.
در این میان، مقایسهی گفتمان و عملکرد دو جریان، تفاوتی بنیادین را روشن میسازد: از یکسو، جریان اصلی اپوزیسیون یعنی اپوزیسیون ایرانگرا به رهبری شاهزاده رضا پهلوی که با رویکرد احیای دولت - ملت ایران، بازسازی نهادهای مدرن و تقویت مشارکت ملی، طرحی جامع برای دوران گذار ارائه کرده است؛ و از سوی دیگر، جریان موسوی - رجوی که همچنان در چارچوب ایدئولوژی انقلاب ۵۷ بازتعریف میشود. ایدئولوژیای که بنیان نظری آن، همان کتاب «حکومت اسلامی» خمینی بود؛ متنی که در دوران پیش از ۵۷، تقریبا از سوی تمام نحلههای ۵۷ اعم از مذهبی، چپ، «ملی» - مذهبی و حتی لیبرال، یا با استقبال یا بدون چالش جدی، یا با سکوت معنادار مواجه شد.
رویکرد اپوزیسیون ایرانگرا به صورت خلاصه در منشور ۱۲ بندیِ «نشست همگرایی مونیخ» در بهمن ۲۵۸۳ (۱۴۰۳) و نیز «دفترچه دوران اضطرار»، تجلی یافته است. رویکردی بر پایهی شفافیت، تفکیک قوا، حقوق فردی، مشارکت مدنی و وحدت ملی استوار؛ عناصری که نهتنها ابزار دموکراسی هستند بلکه جوهر آن را شکل میدهند.
تفاوت دو جریان مورد اشاره نه تنها در محتوا، بلکه در روش و هدف نیز آشکار است: جریان موسوی - رجوی در پی بازتولید اقتدارگرایی ایدئولوژیک با زبان تازه، و اپوزیسیون ایرانگرا به رهبری شاهزاده رضا پهلوی در پی تلاش برای نهادسازی، قانونگرایی و مشارکت فراگیر در مسیر بازسازی ایران است. اگر منشور ۱۲ بندیِ مونیخ اصول را اعلام کرد، «دفترچه اضطرار» نقشهی اجرای آن است؛ این طرح، با مشارکت نویسندگانی از درون و بیرون کشور و با تکیه بر سنت دولتسازی پهلوی، چارچوبی اجرایی برای دوران گذار فراهم میآورد.
در نهایت، «دفترچه دوران اضطرار» فقط یک سند اجرایی یا پروژهی گذار نیست؛ بلکه تجلی یک ارادهی مدرن است برای احیای بنیادهای دولت - ملت ایران. اکنون زمان تردید، تفرقه یا فرقهگرایی نیست؛ زمان آن است که آینده را با مسئولیتپذیری سیاسی و بر پایهی همبستگی ملی بسازیم.
بررسی تاریخی جنبش در چهار دهه نشان میدهد، اپوزیسیون ایرانگرا، با رهبری شاهزاده رضا پهلوی، تنها جریانی است که توانسته همزمان ظرفیت بازسازی دولت - ملت ایران را در خود پرورش دهد و مشارکت سیاسی را نهتنها ممکن، بلکه مطلوب و موثر سازد.
نکتهی کلیدی آنکه آنچه گاه بهعنوان «اختلاف نظر» در این مسیر مطرح میشود، نه تهدید، بلکه فرصت است: نشانهی سلامت یک جامعهی مدنی زنده و در حال بلوغ. جامعهای که حالا، از دریچهی این دفترچه، میتواند با گفتوگوی سازنده و شبکهسازی عقلانی، بنیان مشارکت ملی را بر شالودهای نو استوار سازد.