بازندگان جنگ جون
ناصر کرمی
ناصر کرمی
۵ تیر ۲۵۸۴ (۱۴۰۴)
فریدون: دکتر ناصر کرمی به عنوان یک اقلیمشناس و نویسنده سابقه سالها تدریس و تحقیق در حوزه توسعه پایدار، محیط زیست، تغییرات اقلیمی، گردشگری و اکوتوریسم دارد. در پیشینهی او همچنین مدیریت برنامهریزی و تحقیقات سازمان ایرانگردی و جهانگردی و طراحی برنامه جامع توسعه اکوتوریسم ایران به چشم میخورد. از ناصر کرمی علاوه بر کتابهای حوزه تخصصیاش سه رمان و یک مجموعه داستان نیز منتشر شده است. از جمله کتابهای او میتوان به «راهیاب ایران» اشاره کرد که انتشارات فرهنگ معاصر منتشر کرده و پرفروشترین کتاب در زمینهی جغرافیای گردشگری ایران است. ناصر کرمی که در سالیان اخیر در حوزه کنشگری سیاسی نیز فعال بوده در این یادداشت به بازندگان جنگ اخیر ۱۲ روزه میان جمهوری اسلامی و اسرائیل میپردازد.
در گویش لری «جنگ جون» به هر آنچه گفته میشود که سرنوشت را تغییر میدهد. خاورمیانه پس از جنگ ۱۲ روزه اسراییل و جمهوری اسلامی در ماه جون ۲۰۲۵ قطعا سرنوشتی دیگر خواهد یافت. اما در ایران بازندگان اصلی این جنگ چه کسانی بودند؟ در پی فهرستی میبینید، که البته سوگیری ایرانگرایانه دارد. این فهرست حتما جای اماواگر هم دارد؛ اما میتواند مقدمهی متنی دقیقتر باشد برای تحویل به آیندگان.
نخست: کلیت رژیم اسلامی
رژیم اسلامی از دشمن ابدی بدترین شکست را خورد و حالا مهزوم و مفتضح نه فقط رودرروی مردم بلکه حتی محتمل است رودرروی پیروان همیشگی هم باید بایستد. آن اندک مومنانی که به یاوههای خامنهای باور داشتند ریزش میکنند و دور «مقام عظما» فقط مشتی تبهکار باقی میمانند که اگر دیر حق مزدوری دریافت شود هر کدامشان ممکن است او را به اسراییل بفروشد. میگویند مردم اشتباه را میبخشند، اما دروغ را نه. نکته فقط این نیست که بعد از ۴۷ سال رجزخوانی کوه موش زایید و در برابر انبوه فرماندهان رژیم، که اسراییل توی اتاق خوابهایشان در تهران کشت، آنها علیرغم شلیک صدها موشک حتی نتوانستند یک سرباز اسرایبلی را زخمی کنند - که بالاخره هر جنگی بردوباخت دارد - بلکه جان ماجرا این است که بر همگان هویدا شد که از هر دو حرف خامنهای یکی دروغ است و یکی توهم و بلاهت. همه از جنس اینکه «نه جنگ میشود و نه مذاکره»!
دوم: یهودستیزان شیعه
نه تنها یهودستیزان شیعه به طور کلی، بلکه خود مفهوم یهودستیزی که ظاهرا در ذات بنیادگرایان مسلمان است. داستانی نقل میشود درباره «سرالکس فرگوسن» سرمربی پیشین منچستریونایتد با این مضمون که وقتی در نیمه اول شکست خورده و با چند گل از حریف عقب افتاده بودند بین دو نیمه برای تهییج بازیکنان گفته بود پا پس نکشید و حمله کنید و مطمئن باشید به پیروزی؛ چون خدا با ماست. یکی از بازیکنان گفته بود اگر خدا با ماست پس چه کسی با آنهاست که اینطور لتوپارمان کردند؟ در بزنگاه این جنگ مشخص شد خدا اگر بخواهد جانب بندگانی صالحتر را بگیرد یهودیان اسراییل هستند و نه شیعیان حاکم بر ایران. به هر رو اگر جنگهای صلیبی اوج سالها منازعه مسلمین و مسیحیان بود عملیات «طلوع شیران» هم نقطه عطفی بود در تاریخ جنگ یهود و شیعیان بنیادگرا. نتیجه هم که مشخص است.
سوم: پانقاسمیستها
شاید هم باید نامشان را پان خاکیستها گذاشت. آنها که به بهانه «ملیگرایی» و حفاظت از خاک ایران کنار رژیم ایستادند در جنگی که اساسا خاک ایران مسئلهی آن نبود چنانکه در این یادداشت در «فریدون» توضیح دادم. یک نوع «وطنپرستی» کور که به راحتی همپوشی پیدا میکند با توهمهای امپراتوری شیعی. از همان جنس که «اردشیر زاهدی» و برخی اعضای جبهه ملی سابق و اسبق را به ستایش «قاسم سلیمانی» و همراهی ضمنی با «سپاه قدس» و ماجراجوییهایش در سراسر خاورمیانه میکشاند. در خوشبینانهترین فرض احمقهای مفیدی هستند که از سر بلاهت در این جنگ کولی مفت دادند به خامنهای.
چهارم: «اصلاحطلبان»
قمار کردند و تمامقد کنار خامنهای ایستادند. لابد به این هوا که یکی از شروط بقای خامنهای تضمین تغییرات در سیستم خواهد بود و البته پیمانکار دم دست برای اجرای چنان تغییراتی هم لابد «اصلاحطلبان» خواهند بود. اینکه همسنگر خامنهای شدند اشتباه استراتژیکشان بود یا سرشت اجتنابناپذیرشان؟ راست اینکه اعتراف میکنم من تاکنون خوشبینی خاماندیشانهای نسبت به «اصلاحطلبان» داشتهام. تصور میکردم جناح کمتر بدخیم رژیم هستند و دستکم شماری از چهرههای فرهنگی نزدیک به آنها در گردش روزگار آنچنان متنبه شدهاند که اکنون به براندازان نزدیکتر باشند تا به رژیم. زهی خیال خام. برعکس دریافتم که آنها هسته و مغز استخوان رژیم هستند و اگر مشکلی با این رژیم دارند فقط در شیوه مدیریت خامنهای است و اگر هم تا حالا حرفی از ضرورت اصلاح و تحول زدهاند بخشی در اقتضای نمایشهای انتخاباتی رژیم بوده و بخشی هم البته در گله و شکایت از خامنهای. اما چرا حساب و کتابشان درباره پیمانکاری «اصلاحات» آتی اشتباه است؟ چونکه شواهد میگوید کار به شکلی پیش نرفت که به «اصلاحات» بینجامد و برعکس رژیم ناچار خواهد بود رودررو با مردم بیش از پیش میلیتاریزه شده و فضا را ببندد؛ و برای نظامیگری، خامنهای پاسداران جوانتر دوروبر خودش را دارد و اگرچه امنیتیهای اصلاحطلب کهنهکارترند - مانند آن «فیلسوف» توابسازشان که اسیر را با فک شکسته به نزدش میآوردند تا شیفت را با شریعتمداری و دیگر شکنجهگران عوض کند - اما سنی از آنها گذشته و چندان به کار عملیات نمیآیند. عملیات را گرسنگانی که خامنهای آنها را بر کشیده و در پنتهاوسهای فرمانیه و زعفرانیه نشانده است انجام میدهند.