کوررنگی کاتبان وفادار دایناسورها
ناصر کرمی
ناصر کرمی
۱ تیر ۲۵۸۴ (۱۴۰۴)
فریدون: دکتر ناصر کرمی به عنوان یک اقلیمشناس و نویسنده سابقه سالها تدریس و تحقیق در حوزه توسعه پایدار، محیط زیست، تغییرات اقلیمی، گردشگری و اکوتوریسم دارد. در پیشینهی او همچنین مدیریت برنامهریزی و تحقیقات سازمان ایرانگردی و جهانگردی و طراحی برنامه جامع توسعه اکوتوریسم ایران به چشم میخورد. از ناصر کرمی علاوه بر کتابهای حوزه تخصصیاش سه رمان و یک مجموعه داستان نیز منتشر شده است. از جمله کتابهای او میتوان به «راهیاب ایران» اشاره کرد که انتشارات فرهنگ معاصر منتشر کرده و پرفروشترین کتاب در زمینهی جغرافیای گردشگری ایران است. ناصر کرمی که در سالیان اخیر در حوزه کنشگری سیاسی نیز فعال بوده در این یادداشت به نقد «روشنفکران» مذهبی و چپگرایی میپردازد که به بهانهی جنگ جمهوری اسلامی با اسرائیل در کنار جمهوری اسلامی قرار گرفتهاند.
جمهوری اسلامی ۴۷ سال درگیر دو جنگ بوده: بیرون، درگیر جنگ با اسرائیل، و درون، درگیر جنگ با ملت ایران. از دی ۹۶ به این سو جنگ داخلی جمهوری اسلامی علیه مردم ایران تشدید شده ( فقط در یک نوبت آن مردم در آبان ۹۸ بیش از ۱۵۰۰ کشته دادهاند) و از هفتم اکتبر ۲۰۲۳ هم جنگ آن با اسراییل شدتی لگاریتمی پیدا کرده است. طی روزهای اخیر اسرائیل موفق شده جنگ چهل و چندسالهاش با جمهوری اسلامی را از درون سرزمین خود به درون ایران بکشاند. از ما ملت ایران الان چه توقعی دارید؟ یقه جمهوری اسلامی را رها کرده با اسرائیل بجنگیم؟ فرض کنید قبول کردیم. چطور و با کدام ابزار؟ مثلا با تیروکمان، پهپادهای اسرائیل را بزنیم؟ واقعا چه کاری از ما بر میآید در این جنگ؟ ممکن است بگویید حداقل اینکه حمله اسرائیل را محکوم کنید چون به کشور شما تجاوز کرده است. این هم قبول. فردا جمع میشویم توی میدانهای شهر و یکصدا فریاد میزنیم مرگ بر متجاوز! بعد چه میشود؟ از همانندسازی با جمهوری اسلامی و اهداف و شعارهای آن واقعا چه چیز قرار است گیر ما ملت ایران بیاید؟
الان ظاهرا مقامات اسرائیل مجاب شدهاند که مشکلشان با حکومت حاکم بر ایران است و نه ملت ایران. شبهروشنفکران و چپها و اصلاحطلبان اصرار دارند برای تغییر این انگاره و برکشیدن این ادعا که هرچه جمهوری اسلامی هزار کیلومتر دور از مرزهای ایران و دو کشور آنسوتر، در اسرائیل انجام بوده خواست مردم ایران هم بوده است. الان اثبات چنین ادعایی چه کمکی قرار است به مردم ایران بکند؟ لابد فرض شما این است در این صورت اسرائیل پشیمان و نادم از این حمله یقه جمهوری اسلامی را رها کرده و این جنگ را در همین مرحله نیمه کاره رها میکند! مطمئن هستید؟ واقعا؟ اگر برعکس، اسرائیل نتیجه گرفت برای رهایی از تهدید دائمی یهودستیزان شیعه لازم است همه زیرساختهای ایران را با خاک یکسان کند چه؟ این چند روز نشان داده اگر بخواهد، احتمالا خواهد توانست.
واقعا روشنفکران موصوف که دم به دم در بیانیههایشان مردم را به ایستادن کنار آخوندها در این جنگ تشویق میکنند در نهایت قرار است به چه نتیجهای برسند؟ اگر مردم در میانه جنگشان با جمهوری اسلامی یقه آخوندها را رها کرده و وارد جنگ با اسرائیل شوند قرار است چه چیزی گیرشان بیاید؟ دفاع از خاک میهن؟ بله. اگر یک سرباز اسرائیلی پا به خاک ایران بگذارد آن فرض قابل اعتنا است. اما فعلا که این جنگ عمدتا در آسمان رخ میدهد و اهداف آن هم سامانههای «اقتدار نظامی» جمهوری اسلامی بوده است. جمهوری اسلامی به اشتباه وارد جنگی شده که دارد تنها چیزی که عامل بقای آن است را به نابودی میکشاند: ابزار جنگ و سرکوب. ما ملت ایران که قربانی همین ابزار هستیم چرا باید مانع اشتباه جمهوری اسلامی شده و یا به آن کمک کنیم برای پیروزی در این جنگ؟ اگر کمک کردیم و آخوندها را از چنگ اسرائیل بیرون کشیدیم چه کسی تعهد میکند رژیم با همان جنگافزار باقی مانده سراغ ما نیاید؟
ادعای دیگر بیانیهنویسان «صلح [برای آخوندها] طلب» این است که الان مسئله ما حمله یک دشمن خارجی به کشور است و در چنین وضعیتی اولویت هر انسان وطندوست باید مقابله با دشمن مهاجم و دفاع از خاک کشور باشد. حرف درستی است که در بافتار نادرستی مطرح میشود. اینجا ما با یک جنگ پستمدرن (تعبیر جناب دکتر سقایی، جغرافیدان) روبرو هستیم که موضوع آن برخلاف جنگهای کلاسیک تسخیر «فضا» نیست بلکه کنترل ابزار است. در این جنگ دشمن مهاجم هرگز اعلام نکرده قصد تسخیر بخشی از خاک ایران را دارد و به نظر نمیرسد هرگز هم توان انجام این کار را داشته باشد. او میخواهد مانع بهرهمندی جمهوری اسلامی از یک ابزار خاص، بمب اتم، شود. در غیاب مولفه «فضا» فقط در صورتی میتوانیم به این جنگ وجهی میهنی بدهیم که بمب اتم جمهوری اسلامی قابل تعبیر به عنوان بخشی از ثروت و مایملک ایران و ملت آن باشد. در چنان تعبیری، صلح موصوف یعنی حمایت ملت ایران از برخورداری جمهوری اسلامی از بمب اتم؛ و وطندوستی مورد انتظار شبهروشنفکران بخشی چپ و بخشی مذهبی (اما به هر حال نزدیک به جمهوری اسلامی) یعنی جنگیدن با اسرائیل با این هدف که آخوندها بتوانند بمب اتم را بسازند.
یک روایت اثبات ناشده هست درباره کوررنگی زیستمندان زمین در دوران دایناسورها. کوررنگ شدند چون از ترس از دایناسورها فقط شبها میتوانستند از لانه بیرون بزنند. این انگاره آیا قابل تعمیم است به سرنوشت روشنفکران ایرانی در دوران جمهوری اسلامی؟ آیا ترس و ناامیدی است که همواره آنها را به پااندازی برای آخوندها کشانده؟ حساب دوگانهسوزها و آنها که به لطایفالحیل سر در آخور این رژیم دارند جداست. اما قابل انکار نیست که بسیاری از روشنفکرانی که خامدستانه میکوشند ملت ایران را بازنده جنگ اسرائیل با جمهوری اسلامی جا بزنند شخصیتهایی مستقل هستند که دشوار است اثبات وابستگی آنها به جمهوری اسلامی.
اما نه همانقدر دشوار که ثابت شود کوررنگی مزمن دارند وگرنه چرا باید در همه بزنگاههای اینچنین عملا علیه منافع مردم ایران عمل کنند. یادمان باشد که همینها هم بودند که سالها مشاطهگری کردند برای رژیم اسلامی و مردم را از این خیمهشببازی مضحک انتخاباتی رژیم به آن یکی کشاندند. ببینید نام کاتبان و فهرست امضاها را زیر آن بیانیههای «صلح»طلبانه. همان نامها و همان زیستمندان همیشگی. آنها هستند تا وقت انقراض دایناسورها.