پیمان کوروش برای آینده ایران و صلح خاورمیانه ضروری است
آیدین پناهی
پیمان کوروش برای آینده ایران و صلح خاورمیانه ضروری است
آیدین پناهی
۱۹ فروردین ۲۵۸۴ شاهنشاهی (۱۴۰۴)
فریدون: دکتر آیدین پناهی استاد پژوهشگر ایرانی- آمریکایی و متخصص انرژی است. از او که به عنوان فعال سیاسی و حقوق بشر نیز فعالیت میکند یادداشتهایی در رسانههای فارسیزبان و انگلیسیزبان منتشر شده است. آیدین پناهی در این یادداشت بر ضرورت ایجاد پیمان کوروش به عنوان یک بازی برد - برد برای ایرانیان و جهانیان یاد میکند. به باور او آنچه پیمان ابراهیم را از تحقق ظرفیتهای فوقالعادهی آن باز داشته است نقش مخرب جمهوری اسلامی است و همین واقعیت، کنارزدن جمهوری اسلامی و انعقاد پیمان کوروش را ضروری میسازد.
در ۲۰ ژانویه ۲۰۲۵، رئیسجمهور «دونالد ج. ترامپ» به کاخ سفید بازگشت و با خود تغییری در سیاست خارجی ایالات متحده به همراه آورد، تغییری که بار دیگر بر تأمین منافع آمریکا در خارج از کشور متمرکز است. یکی از محورهای اصلی دولت قبلی او پیمان ابراهیم بود که به دنبال عادیسازی روابط میان اسرائیل و چندین کشور عربی بود و آرایش دیپلماتیک منطقه را تغییر داد. اگرچه این توافقنامهها روابط رسمی را برقرار کردند، اما اثربخشی آنها در تثبیت منطقه همچنان محل بحث است، زیرا نفوذ تهاجمی و اقدامات بیثباتکننده رژیم جمهوری اسلامی همچنان تهدیدی موجودیتی به شمار میرود. اکنون، در دور دوم ریاستجمهوری، این پرسش مطرح است که چگونه میتوان چالشهای حلنشدهای را که امنیت منطقه را تهدید میکنند، برطرف کرد.
رژیم جمهوری اسلامی همچنان عامل اصلی بیثباتی در خاورمیانه است و از طریق شبکههای نیابتی خود، دشمنی با اسرائیل و غرب را دامن میزند. این امر ضرورت اجرای پیمان کوروش را آشکار میسازد، چارچوبی راهبردی که ادغام ایران پس از رژیم را در یک نظام منطقهای همکار تضمین خواهد کرد.
با عمیقتر شدن بحران داخلی ایران، تمام نشانهها حاکی از این است که فروپاشی آن بیش از هر زمان دیگری محتمل شده است. سقوط جمهوری اسلامی نهتنها یک نیاز امنیتی و اقتصادی جهانی است، بلکه باعث قطع حمایت بزرگترین حامی دولتی تروریسم در جهان خواهد شد. فروپاشی این رژیم شبکههای تروریستی مورد حمایت آن را از بین خواهد برد. علاوه بر این، بازگشت ایران بهعنوان یک متحد راهبردی اسرائیل، توازن منطقهای را تغییر داده و امنیت و همکاریهای اقتصادی جدیدی را شکل خواهد داد.
تعلل غرب در حمایت از تغییر رژیم، مستقیما توسط شبکههای نفوذ جمهوری اسلامی در غرب تقویت شده است. این رژیم از طریق لابیگران، چهرههای رسانهای و افرادی که خود را دروغین بهعنوان صدای مخالفان معرفی میکنند، روایتهای خود را در سیاستهای غرب نهادینه کرده است. بسیاری از این افراد که تحت پوشش حمایت از مردم ایران از دولتهای غربی بودجه دریافت میکنند، در واقع این منابع را برای تقویت روایتهای رژیم خرج کرده و حامیان خود را فریب دادهاند. این افراد مطالبات واقعی مردم ایران را تحریف کرده و آن را به اصلاحات جزئی همچون تغییر قوانین آپارتاید جنسیتی و حذف حجاب اجباری محدود کردهاند، درحالیکه مطالبه اصلی مردم ایران، سرنگونی کامل رژیم و گذار به دموکراسی است. برخی نیز با دامن زدن به «شکافهای قومی»، تمامیت ارضی ایران را تهدید میکنند، درحالیکه برخی دیگر مذاکرات بیهودهای را تبلیغ میکنند که تنها به بقای رژیم میانجامد. این تحریف گفتمان غربی، تصمیمگیری قاطع را مختل کرده و عمر رژیم را طولانیتر کرده است.
اما فارغ از سالها تبلیغات رژیم برای تحریف افکار عمومی غرب، واقعیت در داخل ایران حکایت دیگری دارد. ملت ایران توهم اصلاحطلبی را کاملا رد کرده و خواستار تغییر کامل رژیم شدهاند. برنامهای ساختاریافته برای این گذار از پیش تدوین شده است؛ برنامهای که ثبات، حکمرانی و تمامیت ارضی ایران را تضمین کرده و از طریق یک همهپرسی ملی، حق تعیین سرنوشت را به مردم ایران واگذار میکند. شاهزاده رضا پهلوی در خط مقدم این طرح انتقالی قرار دارد. او در داخل ایران و در میان ایرانیان خارج از کشور از حمایت گستردهای برخوردار است. او چارچوبی راهبردی برای آزادسازی و بازسازی ایران ارائه کرده است که بر پنج اصل اساسی استوار است:
حمایت حداکثری از مقاومت داخلی
اعمال فشار حداکثری بر جمهوری اسلامی
بسیج گستردهی ایرانیان خارج از کشور
ایجاد شکاف و ریزش در درون رژیم
ترسیم چشمانداز روشن سیاسی و اقتصادی برای آینده ایران
این تلاشها در دو مرحله پیش میروند: نخست، مبارزه برای برچیدن رژیم و سپس، برپایی یک دولت دموکراتیک. با افزایش اعتراضات مردمی و گزارشهایی مبنی بر شکاف در نیروهای امنیتی، حاکمیت رژیم متزلزل شده و سقوط آن بیش از هر زمان دیگری محتمل به نظر میرسد.
دورهی انتقالی، با هرجومرج همراه نخواهد بود، بلکه بر اساس فرآیندی منظم و شفاف پیش خواهد رفت. مجمعی قانونگذار، یک قانون اساسی دموکراتیک را تدوین خواهد کرد و گفتمان عمومی، مشابه فرآیندهای حکومتی باز در دموکراسیهای غربی، شکل خواهد گرفت. در نهایت، یک همهپرسی ملی نظام آیندهی ایران را تعیین خواهد کرد و از این طریق، مشروعیت رهبری جدید تضمین خواهد شد. تمامیت ارضی ایران نیز حفظ خواهد شد، و بنابراین نگرانیها دربارهی تجزیهی کشور یا دخالتهای خارجی بیاساس خواهند بود.
برای ترامپ، پیمان کوروش فرصتی است تا میراث خود را بهعنوان معمار ثبات پایدار در خاورمیانه تثبیت کند. درحالیکه پیمان ابراهیم تنها به روابط دیپلماتیک میان کشورهای عربی و اسرائیل پرداخت، مسئلهی اساسی درگیریهای ناشی از حمایت جمهوری اسلامی از تروریسم را حل نکرد. پیمان کوروش این مأموریت را کامل خواهد کرد و تضمین میکند که ایران پس از رژیم، بهجای ایجاد خلأ قدرت، به نیرویی برای ثبات تبدیل شود.
اما تأمین امنیت منطقه تنها یک بخش از معادله است. ایران آزاد، فرصتهای اقتصادی عظیمی برای غرب، بهویژه برای ایالات متحده و اسرائیل، فراهم خواهد کرد.
ایران آزاد نهتنها ثبات را به منطقه باز میگرداند، بلکه یک فرصت اقتصادی برد-برد ایجاد میکند. دههها سوءمدیریت رژیم، زیرساختهای ایران را بهشدت تخریب کرده است؛ از منابع آبی و انرژی گرفته تا راهها، مخابرات و تاسیسات نفت و گاز. حل این بحرانها نهتنها موجب بازسازی کشور خواهد شد، بلکه پیشرفت فناوری، گسترش صنعت و رشد اقتصادی را نیز به همراه خواهد داشت. ایالات متحده و اسرائیل، با تخصص بینظیری که در این حوزهها دارند، میتوانند نقشی کلیدی در بازسازی ایران ایفا کنند و با تقویت نوآوری، ایجاد اشتغال و همکاریهای منطقهای، آیندهای روشن را رقم بزنند.
ایرانیان آمادهی تغییرند. جامعهی جهانی نیز باید آماده باشد.
پیمان کوروش باید هماکنون طراحی و اجرا شود تا هنگام فروپاشی رژیم، ایران دموکراتیک و باثباتی بهعنوان یک شریک صلح ظهور کند، نه یک خلأ پر از هرجومرج.
این فرصت اسرائیل برای تأمین امنیت بلندمدت است.
این فرصت استراتژیک آمریکا برای بازگرداندن رهبری جهانی است.
این لحظهی تاریخساز جهان برای سرمایهگذاری در صلح پایدار است.
جهان نمیتواند منتظر بماند. این مسیر باید درست طی شود.
****
*این متن، برگردان فارسی یادداشتی است که نویسنده پیش از این در اورشلیمپست منتشر کرده بود:
https://www.jpost.com/opinion/article-840852