سندهای گذار؛ چراغ راه در تاریکی بیبرنامگی
الن بستاکیان
الن بستاکیان
۱۷ اَمرداد ۲۵۸۴ (۱۴۰۴)
فریدون: الن بستاکیان دکترای خود در رشتهی مدیریت بازرگانی را از دانشگاه بارسلونا دریافت کرده است و نویسندهی کتاب Change Excellence Officer میباشد. در حوزه مدیریت تغییر او به دولتها در کانادا و سازمانهای بزرگ مشاوره داده است. بستاکیان دورههایی در حوزههای مختلف مدیریتی و علوم استراتژی را در در انجمنها و دانشگاههای معتبر دنیا گذرانده است. در این یادداشت کوتاه او به «دفترچه دوران اضطرار» میپردازد؛ طرحی که در قالب «پروژه شکوفایی ایران» در تابستان ۲۵۸۴ شاهنشاهی (۱۴۰۴) از سوی شاهزاده رضا پهلوی ارائه شده است. بستاکیان در این یادداشت ضمن پدافند از این طرح از آموزههای مدیریتی که در دورهای تخصصی در دانشگاه هاروارد آموخته است استفاده میکند تا بتواند دیدگاه خود پیرامون چگونگی نحوه تعامل با این طرح را در میان بگذارد.
در بزنگاههای تاریخی، ملتها نیازمند اسنادی هستند که جهت حرکت را نشان دهند، اولویتها را مشخص کنند، و امید ایجاد کنند. این اسناد نقطهی شروع گفتوگوهای ملی هستند، نه لزوما نسخههای نهایی برای اجرا.
با این حال، تجربیات در مدیریت بحران و تغییرات اجتماعی نشان داده است که بسیاری از این تلاشها با سیلی از انتقادهای شتابزده، بعضا احساسی، و گاه شخصیسازیشده مواجه میشوند. پدیدهای که میتواند همبستگی اجتماعی، تمرکز جمعی، و مشارکت نیروهای متخصص را بهخطر اندازد.
در این نوشته، در ابتدا مایلم ابتدا به خود این سند بپردازم و دربارهی ویژگیها، نقش آن در فضای گذار، و آنچه تا اینجا فراهم کرده، صحبت کنم. سپس میخواهم با تکیه بر اصول حرفهای مدیریت تغییر و بحران، توضیح دهم که چرا پرهیز از قضاوتهای شتابزده، به نفع همه ماست.
یک تلاش جدید و ساختارمند
سندی که تحت عنوان «دفترچه دوران اضطرار» در قالب «پروژه شکوفایی ایران» (IPP) منتشر شده، تلاشی جدید و ساختارمند در مسیر ترسیم تصویر آینده پس از گذار است. این سند، بدون ادعای نهاییبودن، کوشیده است با زبانی قابلفهم، برخی از اولویتهای اصلی برای بازسازی کشور را تبیین کند و در عین حال زمینهساز گفتوگوی عمومی پیرامون آینده ایران باشد.
این سند در عمل یک فضای جدیدی برای مشارکت ایجاد کرد. در شرایطی که همواره بسیاری از نیروهای متخصص، فعالان مدنی، و کنشگران سیاسی در انتظار بیان دیدگاههای خود هستند، «پروژه شکوفایی ایران» فرصتی فراهم ساخت. با انتشار آن، دهها نشست، مقاله، نقد و گفتوگو آغاز شد که این خود نشانهای از زندهبودن جامعه و نیاز عمیق به برنامهریزی و نهادسازی است. هر سندی که توانسته یا بتواند چنین دینامیکی را فعال کند، بخشی از مسیر تحول است، نه مانعی برای آن.
اگر بخواهیم این سند را با نگاهی منصفانه و دقیق بررسی کنیم، از چشمانداز تخصصیِ مدیریت تغییر نکات خوبی در آن میبینیم.
تعیین اولویتها: مطالب بهطور ساده در چند بخش اصلی مانند عدالت، اقتصاد، بهداشت و آموزش دستهبندی شدهاند. این موجب میشود هرکسی بتواند بفهمد چه اولویتهایی مطرح شده و چرا اینها مهم هستند. ساختار بخشبندیشده آن، تطابق مستقیم با اصل «تفکیک ذینفعان» (stakeholder segmentation) دارد.
زبان ارزشمحور: روی ارزشهایی تأکید دارد که برای همه مهم هستند: آزادی، شفافیت، کرامت انسانی و مشارکت. زبان ارزشمحور میتواند به مدیریت گذار کمک زیادی کند. تمرکز ارزشهای معنابخش (مثل کرامت و شفافیت)، مصداق روشن ایجاد میل و پذیرش (Desire & Adoption) است.
نگاه آیندهمحور: نگاه این سند به آینده است. یعنی فقط از مشکلات امروز نمیگوید، بلکه تصویری از فردایی بهتر نشان میدهد. و این امیدآفرینی، همان چیزی است که در تغییرهای بزرگ باید در دل مردم زنده شود. این سند از نگاه حرفهای، یک نمونهی خوب دیگر در مرحلهی تعریف آینده (Define Future State) و ترازسازی ذهنی ذینفعان (Alignment) به شمار میآید.
مشی پاسخگو: این سند سعی کرده نشانههایی از پاسخگویی را هم به نمایش بگذارد، مانند تأکید بر شفافیت. اشارهاش به مفاهیمی چون نظارت مردمی، از منظر مدیریت مقاومت (Resistance Management) یک استراتژی اعتمادسازی بهحساب میآید.
یک تصویر کلی و منسجم: این سند یک پایان راه نیست. مثل پایهای است که میشود روی آن بنا ساخت، ایدهها را اضافه کرد و آن را بهتر و کاملتر کرد. ارزش این کار در این است که یک تصویر کلی و منسجم ارائه شده و راه را برای بحث، نقد سازنده و همکاری باز گذاشته است.
در بحران، اول «چرایی» مهم است، نه «چگونگی»
بر اساس نکاتی که در دوره مدیریت بحران دانشگاه هاروارد آموختم، در شرایط بحرانی در آغاز باید به این پرسش پاسخ داد: «چرا باید همین حالا اقدام کنیم؟» افراد و جوامع زمانی دست به تغییر میزنند که نه فقط بدانند چه باید کرد، بلکه درک کنند چرا این تغییر ضروری و فوری است. اسناد اولیهی دوران گذار با روشنکردن اهداف، ترسیم خطوط کلی آینده، و هشدار دربارهی هزینهی تأخیر، وظیفهی حیاتی خود را ایفا میکنند. از منظر اصول مدیریت تغییر، تا زمانی که «دلیل تغییر» روشن نباشد، «پذیرش تغییر» نیز رخ نمیدهد. بنابراین، تمرکز این اسناد بر هدفگذاری کلان، نه تنها ضعف نیست، بلکه بخشی از مسیر صحیح تغییرات است.
امید و معنا، ابزارهای کلیدی رهبری در بحران هستند
در شرایط فشار و نااطمینانی، آنچه مردم را پای کار نگه میدارد، نه فقط برنامهی دقیق، بلکه احساس امید و باور است. طبق اصول مدیریت بحران دانشگاه هاروارد، یکی از وظایف رهبران در بحران، ساخت فضای روانی مثبت است. یعنی جایگزینی ناامیدی با چشمانداز، و ترس با معنا. استفاده از واژگانی همچون آزادی، شفافیت، عدالت، و مشارکت عمومی، نه شعار است، نه غیر قابل دسترسی، و نه سادهسازی. بلکه بخشی از دستور کار رهبری در بحران است. مردمی که باور کنند آیندهای بهتر ممکن است، بیشتر مشارکت میکنند، و بیشتر با یکدیگر همدل میشوند. دقیقا همان چیزی که در دورههای گذار به آن نیاز داریم.
نقد ایدهها نباید به تخریب افراد بینجامد
یکی از آموزههای کلیدی مدیریت تغییر این است که باید بین افراد درگیر و ایدهها تمایز قائل شد. اگر از محتوای یک سند، سیاست، یا بیانیه انتقادی داریم، باید آن را با دلیل و پیشنهاد روشن بیان کنیم. اما وقتی انتقاد از حوزهی محتوا خارج شده و وارد گمانهزنی دربارهی شخصیت، انگیزه یا سابقهی افراد میشود، نه تنها فضا را مسموم میکند، بلکه نهادسازی و کار تیمی را هم تضعیف مینماید.
بسیاری از اسناد گذار، حاصل تلاش داوطلبانهی متخصصانی هستند که در شرایط دشوار، در حالیکه شغل دیگری برای زندگی شخصی خود دارند، با اختصاص شبها و آخر هفتههای خود برای کار روی پروژه های ایران، خواسته اند سهم خود را ادا کنند. چنین تلاشی، حتی اگر بهترین نباشد (که هیچ سندی بهترین نیست و ادعای بهترینبودگی هم ندارد)، سزاوار تخریب شخصی نیست.
پروژههای ملی در دوران گذار، نیازمند اتحاد، رواداری و فرهنگ حمایتی هستند، نه حذفمحوری. اگر فضای گفتوگو را به میدان قضاوت، طرد، یا توهین بدل کنیم، سرمایه اجتماعی را از دست میدهیم. همان سرمایهای که برای بازسازی آینده به شدت به آن نیاز داریم. نقد منصفانه یعنی اشتراکگذاری نظرات از مسیر گفتوگوی سازنده و همفکری در مجرای مناسب. نقد غیرمنصفانه یعنی ناامید کردن نیروهایی که میخواهند سازنده باشند.
اسناد اولیه، دعوت به مشارکت هستند، نه نسخهی نهایی
در استاندارد جهانی مدیریت تغییر آمده است که تغییر مؤثر نیازمند «بازخورد، تطبیق، و یادگیری مستمر» است. هیچ سندی در اولین نسخه، صددرصد کامل و جامع یا بیاحتیاج به ویرایش نخواهد بود. اما یک سند خوب، ساختاری ایجاد میکند که دیگران بتوانند آن را نقد کنند، و بهبود بخشند. در مورد تمام اسناد گذار من شاهد این ساختار بودهام. اسناد اولیه در دوران گذار، فضا را برای تعامل عمومی، گفتوگوهای تخصصی، و همافزایی فراهم میکنند. به جای آنکه آنها را بهخاطر کاملنبودن (از دید شخصی خودمون) کنار بگذاریم یا تخریب کنیم، باید آنها را پایهای برای مشارکت فعالتر بدانیم.
سخن پایانی
از تخریب تا ترمیم، فقط یک تصمیم فاصله است. تاریخ را کسانی میسازند که حتی در دلِ اختلاف، دست از امید و گفتوگو و تشویق و همدلی برنمیدارند. هرگز کسانی را که برای ساختن آینده قدمی برداشتهاند، با هجمههای شخصی یا بیانصافی ناامید نکنیم. ایران فردا، حاصل مشارکت، امید، و گفتوگوی امروز همهی ماست. هر پروژهی گذار، گامی بهسوی ایران نو است.