در دفاع از براندازی
سعید قاسمینژاد
در دفاع از براندازی
سعید قاسمینژاد
فریدون | دکتر سعید قاسمینژاد مشاور ارشد «بنیاد دفاع از دمکراسیها» است. قاسمینژاد که در تهران و پاریس تحصیلات کارشناسی و کارشناسی ارشد خود را گذراند، دکترای خود در اقتصاد مالی را از دانشگاه شهر نیویورک اخذ کرده است. یادداشتهای او در رسانههایی همچون وال استریت ژورنال، فاکس نیوز، بیزینس اینسایدر، سی ان بی سی، فارن پالیسی و بسیاری دیگر از رسانههای انگلیسیزبان و نیز فارسیزبان منتشر شدهاند.
آبان ۲۵۸۰ (۱۴۰۰)
اینک بیش از چهار دهه از غلبه جمهوری اسلامی - ائتلاف حوزه، بازار، و اوباش - بر ایران میگذرد. چهار دهه پیش خمینی با یک «هیچ» بزرگ به ایران بازگشت و دریایی از خون به پا کرد. اکنون کیان ایران در خطر است. چهار دهه سلطه جمهوری اسلامی، ایران را در خطر یک سقوط تمدنی قرار داده است. مغاکی پیش ما چشم گشوده است که با هزار شعبده ماله بدستان، فعالان حقوق ملا، هنربندان، و اساتید جاعشگاه نیر قابل کتمان نیست. ضحاک زمانه آب را بر ایرانیان بسته است و خاک را به شورهزار بدل کرده است. سیاستهای توسعهستیز پاسداران اژدها، رودهای هزاران ساله را خشکانده و خطر غیرقابل زیست شدن بخشهای مهمی از ایران را به احتمالی جدی بدل کرده است. ویروس برآمده از ووهان با تصمیم خامنهای برای منع ورود واکسنهای موثر، به هیولایی بدل شده که هر روز گوشهای از ایران را به آتش میکشد و هزاران جان میستاند. ایرانیان در طوفان بیکفایتی و اهرمنخویی ملایان چونان برگ خزان، تشنهلب بر زمین خشک ایرانشهر فرو میریزند. جمهوری اسلامی - این تجسم دشمنی با ایران و عصاره فساد و تبعیض - هر روز گرد تفرقه میان ایرانیان میافکند تا سقوط خود را فروپاشی ایران بنمایاند. کیان ایران در خطر است و هر روزی که بر عمر این رژیم افزوده میشود ایران به چاه ویل نزدیکتر میشود. راه نجات اما در براندازی است به دلایلی که در زیر آورده خواهد شد :
جمهوری اسلامی یک رژیم ضدایرانی است
جمهوری اسلامی رژیمی ایرانی و ایراندوست نیست. نه بنیانگذارش دلبسته ایران بود و نه رهبر کنونی آن. آنچه جمهوری اسلامی میگستراند امپراطوری ایران و ایرانشهر نیست. آنچه در کشورگشاییها در حوزههای غربی و جنوبی ایران در جریان است برای اعتلای ایران و رستاخیز ایرانشهر نیست. هدف نظام ولایت فقیه ایجاد یک امپراطوری شیعی است که در آن آنچه عامل ارتقاست دلبستگی به منش و روش انیرانی است.
امپراطوری شیعی ولایت فقیه همچون انگلی است که از ایران به عنوان میزبان استفاده میکند. منابع ایران را صرف گسترش یک ایدئولوژی شیعی-عربی میکند. حسن نصرالله لبنانی و ابومهدی المهندس عراقی در این نظم سیاسی بر ایرانیان میهندوست اولویت دارند. نظام ولایت فقیه به دنبال نظمی ایرانشهری نیست، بلکه در پی استفاده از ایران و فدا کردن آن برای گسترش تشیع است. به همین دلیل است که یکی از شعارهای اصلی میهنپرستان ایرانی در طی این سالها "نه غزه، نه لبنان، جانم فدای ایران " بوده است. جمهوری اسلامی شیره جان ایران را برای گسترش ایدئولوژی ضدایرانی خود میمکد.
اگر این نظام بماند ایران نخواهد ماند.
راه نجات در براندازی است.
جمهوری اسلامی تمامیت ایران را به خطر انداخته است
توسعهطلبیهای منطقهای جمهوری اسلامی، تکاپوی آن برای اتمی شدن و تهدیدهای مداوم به نابودی اسرائیل ایران را هدف دشمنیهای جهانی و منطقهای قرار داده است. توسعهطلبیهای جمهوری اسلامی با زیرساختهای اقتصادی و نظامیاش همخوانی ندارد و ایران را در معرض خطری بزرگ قرار داده است. سیاستهای نظام ولایت فقیه در منطقه منجر به شکلگیری ائتلافی عربی-اسرائیلی علیه خود شده است. سیاست هجوم نامتقارن جمهوری اسلامی نیز نمیتواند در بازهای طولانی تداوم داشته باشد و هر لحظه این امکان وجود دارد که جمهوری اسلامی و سیاستهای منطقهایاش، کشور را درگیر یک جنگ متعارف منطقهای کند و ایران را بیش از پیش ویران کند.
ایران کشوری است که دارای گوناگونی قومی و مذهبی است. این گوناگونی مذهبی و قومی در یک نظام دموکراتیک مقتدر که از ثبات و رفاه برخوردار باشد، برای ایران یک سرمایه است ولی در نظامی غیردموکراتیک چون جمهوری اسلامی که فقر و نارضایی را گسترانده است، خطری بالقوه علیه امنیت ملی و تمامیت ارض کشور است. نظام ولایت فقیه اینک از طریق متحدان شیعهاش در منطقه در چهار پایتخت عربی نفوذ دارد. سیاست تهاجمی جمهوری اسلامی مبتنی بر تجهیز و آموزش گروههای تروریستی و شبه نظامی شیعی در منطقه است. این سیاست، ناگزیر رقبای منطقهای جمهوری اسلامی را نیز به تکاپوی انجام اقدامات مشابه، تشدید شکافهای قومی-مذهبی در ایران و سازماندهی حول آن انداخته و خواهد انداخت.
تداوم جمهوری اسلامی به معنای افزایش تهدیدها علیه تمامیت ارضی ایران است.
راه نجات در براندازی است.
جمهوری اسلامی رژیمی خونریز است
ائتلاف حوزه و بازار و اوباش برای برکشیدن خود در این چهار دهه خونهای بسیار ریخته است و زندگیهای بسیاری را تباه کرده است. پشت بام مدرسه علوی در سال ۵۷، کشتارهای خونین دهه ۶۰، قتل عام تابستان ۶۷، سرکوب جنبش دانشجویی در سال ۷۸، در هم کوفتن جنبش سبز در سال ۸۸، به خاک و خون کشیدن هزاران نفر در دی ۹۶ و آبان ۹۸ و جنایت علیه بشریت در سوریه و عراق و یمن، همه و همه شهادتی هستند بر این واقعیت که اشتهای رژیم ولایت فقیه برای اعمال خشونت کاهش نمییابد.
طی دو سال اخیر نیز جمهوری اسلامی دهها هزار ایرانی را به تیغ ویروس از ووهان برآمده از پای افکنده است؛ با عدم اعمال سیاست قرنطینه، عدم اجرای سیاست تعطیلی کشور، تهیه نکردن دارو و - در عوض - ارسال پول آن به تروریستها، و نیز با اعمال ممنوعیت ورود واکسن موثر در راستای سوداگری امپراتوری مالی خامنهای و بنگاه فاسد «ستاد اجرایی فرمان امام» و پدیده مفتضح «واکسن برکت».
حتی اگر کسی فرض کند که در لحظهای از تاریخ میان جمهوری اسلامی و ملت ایران قراردادی اجتماعی بسته شده بود که مردم در آن حق اعمال خشونت مشروع را از خود سلب و به نظم سیاسی کنونی واگذار کرده بودند، به یقین میتوان گفت که آن قرارداد اجتماعی دیگر مدتهاست که وجود ندارد؛ چه آنکه جمهوری اسلامی چونان گرگی درنده در میان ایرانیان افتاده است. اینک میان اکثریت مردم ایران و نظم مستقر و حامیان آن، دریایی از خون فاصله است. این قاعده درباره جمهوری اسلامی و ملتهای منطقه نیز صدق میکند. خون هزاران زن، مرد و کودک سوری، لبنانی، عراقی و یمنی بر گردن جمهوری اسلامی است.
هر آنچه از عمر جمهوری اسلامی بگذرد این دریای خون گستردهتر و ژرفتر میشود.
راه نجات در براندازی است.
جمهوری اسلامی فقر را گسترانده و توسعه اقتصادی را مختل کرده است
ایران عصر پهلوی به سرعت در حال رشد و توسعه بود. برآمدن جمهوری اسلامی سقوط اقتصاد بالنده ایران را در پی داشت. مطابق آمار بانک جهانی، مقایسه تولید ناخالص داخلی سرانه واقعی (به نرخ ثابت ۲۰۱۰) در ایران، کره جنوبی، و ترکیه طی دو دهه ۶۰ و ۷۰ میلادی نشان میدهد که تولید ناخالص داخلی ایران از هر دوی این کشورها بالاتر بود و علاوه بر آن با سرعت بیشتری نیز در حال رشد بود. انقلاب اسلامی سال ۱۹۷۹ به سقوط آزاد تولید ناخالص سرانه در ایران منجر شد. تولید ناخالص سرانه در ایران به نرخ ثابت سال ۲۰۱۰ هرگز به بالاترین میزان خود در عصر پهلوی بازنگشت. در مقابل، ترکیه و کره جنوبی که هم تولید ناخالص داخلی کمتری داشتند و هم میزان سرعت رشد تولید ناخالص داخلی پایینتری داشتند، در پیشیگرفتن از ایران کامیاب شدند.
ماحصل انقلاب اسلامی در ایران چهار دهه تورم دورقمی، رشد اقتصادی کند همراه با تحریم اقتصادی، فساد فزاینده، فرار نیروی انسانی ماهر و تحصیلکرده و نابودی محیط زیست ایران بوده است.
ایرانیان چهار دهه مدیریت این نظام ورشکسته را دیدهاند و سراب اصلاح را نیز از سرگذراندهاند. آینده ایرانیان فقر و فلاکت بیشتر است اگر این رژیم بماند.
راه نجات در براندازی است.
جمهوری اسلامی آزادی را از ایرانیان سلب کرده است
جمهوری اسلامی آمد و نظام آزادیگستر پهلوی را از پا درآورد. ایرانیان در عصر پهلوی از بیشترین میزان آزادیهای اجتماعی برخوردار بودند. فراتر از آن نظام پهلوی اصرار بر گسترش این آزادیها داشت. این نظام پهلوی بود که زنان را از دخمهها بیرون آورد و به آنان حقوق و آزادیهای بیسابقه داد. این نظام پهلوی بود که در نزاع با اسلامگرایان و سنتگرایان ضامن آزادی مذهبی اقلیتهای مذهبی بود. این نظام پهلوی بود که از آزادی جوانان برای انتخاب سبک زندگی دلخواه حمایت میکرد.
در جمهوری اسلامی ایرانیان نه تنها آزادیهای سیاسی بدست نیاوردند بلکه آزادیهای اجتماعی خود را نیز از دست دادند. ایران اکنون در شاخص دموکراسی نشریه اکونومیست در جایگاه ۱۵۲ قرار دارد و از نظر آزادیهای مدنی همسنگ عربستان سعودی است.
تداوم نظم کنونی ضامن تداوم سیاستهای شریعتمحور و آزادیستیز کنونی است.
راه نجات در براندازی است.
جمهوری اسلامی احترام بینالمللی ایرانی را نابود کرده است
در نظام پیشین ایرانیان در جهان قدر میدیدند. از خاکستر تباهی عصر قاجار ایران عصر پهلوی چون ققنوسی بپا خاسته بود و در دهه ۴۰ و ۵۰ به اوج احترام بینالمللیش رسید؛ ایرانیان در جهان محترم بودند، آزادانه به این کشور و آن کشور سفر میکردند و دیدار رهبران بزرگترین کشورهای جهان با پادشاه ایران نه اتفاقی نادر که پدیدهای عادی بود.
اما ایرانیان، امروزه از نظر جامعه جهانی مشکوک هستند. بسیاری از ایرانیان عزم گریز از ایران دارند ولی به جایی راه نمییابند. با تلاش جمهوری اسلامی مُهر تروریست احتمالی بر پیشانی ایرانیان خورده است. پاسپورت ایرانی از بیاعتبارترین پاسپورتها در جهان است. انزوای ما به جایی رسیده است که دیدار وزیر خارجه جمهوری اسلامی با وزیر خارجه آمریکا تا مدتها مایه افتخار ملی جماعت روزمالهنگار و از عنعنات ملی محسوب میشد تا جاییکه ملیجک ظریف جمهوری اسلامی را به رده قائممقام و امیرکبیر زمانه رسانده بود.
ایرانیان امروز در جامعه جهانی محترم نیستند. و هر چه این نظام خونریز و تروریست بیشتر باقی بماند احترام ما کمتر خواهد شد.
راه نجات در براندازی است.
جمهوری اسلامی اصلاحناپذیر است
بدیل براندازی اصلاح است. اصلاح آنجا که ممکن باشد مطلوب است اما اصلاح در ایران ممکن نیست. چه به حکم ساختار صلب نظام کنونی و چه به تجربه سه دهه وعده تعدیل و اصلاحات. سه دهه پس از آغاز جنبش تعدیل سردار سازندگی و اصلاح سید اصلاحات، ایران اکنون در زمینه حقوق بنیادین پسرفت داشته که پیشرفتی نداشته است. ایران همچنان از آن چه چهار دهه پیش از کف داد عقب است چه در زمینهی حقوق و آزادیها و چه در زمینهی دستاوردهای اقتصادی.
هر چه زمان پیشتر میرود جمهوری اسلامی تباهتر میشود، مانند درخت تا ریشه کرم خوردهای که باید بربیفتد.
راه نجات در براندازی است.
جمهوری اسلامی محیط زیست ایران را نابود کرده است
از دیگر دستاوردهای جمهوری اسلامی نابودی محیط زیست ایران است. آبهای زیرزمینی در پایینترین سطح خود هستند، بیابانها در حال پیشروی، جنگلها در حال ناپدید شدن، آبها آلوده، هوا آلوده، خاک آلوده، زمین غیرقابل زیست و در حال فرونشست، دریاچهها و رودها یا خشک یا کمآب. جمهوری اسلامی ایران را در آستانه یک نابودی تمدنی قرار داده است. رژیم کنونی و سیاستهایش عامل اصلی این تباهی هستند.
امید به این جماعت تبهکار ایرانستیز برای نجات ایران خبط و خطاست.
راه نجات در براندازی است.
جمهوری اسلامی سرمایه انسانی ایران را نابود کرده است
جمهوری اسلامی سرمایه انسانی ایران را نابود کرده است. در این زمینه ما نه تنها از بسیاری از همسایگان خود عقب هستیم بلکه ایران امروز در صدر کشورهای مهاجرفرست به دیگر کشورهاست. در شاخص توسعه انسانی سازمان ملل در منطقه خاورمیانه ایران فروتر از کشورهایی چون کویت و عمان و قطر و عربستان سعودی و امارات و اسرائیل میایستد. هر ساله بسیاری از ایرانیان، علیرغم شرایط بسیار دشوار مهاجرت از ایران، ایران را رها میکنند و برای زندگی بهتر به دیگر کشورها میروند. بسیاری از این مهاجرین نیروهای متخصصی هستند که زندگی زیر یوغ ایدئولوژی اسلامگرایانه جمهوری اسلامی را غیرقابل تحمل مییابند. خالی کردن کشور از این سرمایهها ضربهای ناگزیر و جبران ناپذیر به ذخیره سرمایه انسانی کشور است.
تداوم جمهوری اسلامی یعنی تداوم این فرایند زیانبار.
راه نجات در براندازی است.
سخن پایانی
جمهوری اسلامی عصاره رذایل تاریخ ماست. براندازی شرط کافی بازسازی ایران و نجات ایرانیان نیست اما قطعا شرط لازم است. جمهوری اسلامی با سرعتی شتابان، قطار ایران را به قعر درهای عمیق و سرنوشتی ترسناک میراند؛ شرط عقل، توقف قطار، اخراج راننده و تغییر مسیر قطار است. راه نجات در براندازی است.