از خطابهی شاه تا خطبهی فقیه
چشمانداز محمدرضاشاه و آیتالله خامنهای در متن سخنرانیها
رضا عرب
فریدون | دکتر رضا عرب پژوهشگر مقیم در مرکز مطالعات فرهنگی و اجتماعی در دانشگاه گریفیث استرالیاست. حوزه پژوهشی او زبانشناسی اجتماعی، زبانشناسی پیکرهای، و کاربردشناسی زبان است. او پیشینه فعالیت دانشجویی حین تحصیل در مقطع کارشناسی در دانشگاه مازندران را دارد. رضا عرب به علل سیاسی از تحصیلات تکمیلی در ایران بازماند و برای ادامه تحصیل به اروپا رفت. به کمک بورسیهی اراسموس از اتحادیه اروپا، مقطع کارشناسی ارشد در رشته زبانشناسی را در دانشگاه ورشو در لهستان تمام کرد و برای پژوهش و تحصیل در مقطع دکترای زبانشناسی در دانشگاه گریفیث، به استرالیا مهاجرت کرد.
خرداد ۲۵۸۰
شهره شود مرد به شهره سخن
شهره سخن رهبر زی جنت است
روی متاب از سخن خوب و علم
کاین دو به دو سرای تو را بابت است
پرورش جان به سخنهای خوب
سوی خردمند مهین حسبت است
ناصرخسرو، قصیدهٔ شمارهٔ ۳۴
۱. پیشدرآمد
«واژهها مهم هستند» از سادهترین ایدههایی است که هر کاربر زبان به آن دسترسی دارد و بنیان بیشتر مباحث برآمده از معناشناسی (semantics) در مطالعات زبان است. هم از مبنایی شهودی و هم بر اساس مطالعات گفتمانی میدانیم واژههایی که رهبران بکار میبرند بسیار مهم هستند؛ چه از حیث معانیِ سیاسی که به همراه دارند و چه از نظر تاثیر بر افکار عمومی.
کتب متعددی درباب «زبان مناسب رهبری» نوشته شده است که مخاطبان آن در دایرهای از مدیران جزء اجرایی تا رهبران سیاسی تعریف میشوند. بعید است کسانی که سالها در رأس نظامهای سیاسی نشستهاند از اهمیت کلماتی که برای بسیج، تهییج و اقناع مردم استفاده میکنند ناآگاه باشند. به همین دلیل بررسی دقیق واژگانی که آنها در طول سالها استفاده کردهاند روشنکنندهی جهانبینی و اولویتهای ایدئولوژیکی است که حتی بعضاً خود در لحظهی سخنرانی بدان معترف نیستند.
لذا در این مقاله به بررسی واژگان متواتر در سخنرانیهای محمدرضاشاه پهلوی و آیتالله علی خامنهای پرداخته خواهد شد تا، در راستای موضوع محوری این شمارهی فریدون، به اهمیت گذار از یک نوع جهانبینی (که آن را در زبان نشان خواهم داد) به صورت دیگری از جهانبینی که با ارزشهای ایرانی سازگاری بیشتری دارد، تاکید شود.
دربارهی ضرورت براندازی نظام جمهوری اسلامی از چشماندازهای سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی مکرر نوشته شده است. چشماندازی که تاکنون کمتر - به صورت علمی و متدولوژیک – مورد توجه قرار گرفته، زبان رهبران سیاسی در ایران است. این به نوبهی خود ضرورت نصب رهبرانی بر ایران، به دست مردم ایران، را برجسته میکند که از دانش، جهانبینی و ویژگیهای زبانیای برخوردار باشند که شایستهی ملتی با تمدنی غنی و فرهنگی متنوع است.
محمدرضا شاه پهلوی معمولاً، به ویژه از سوی هواخواهانش، در قامت رهبری ایرانگرا توصیف شده است. به ویدئوهایی از بیان روان و فصیح او به فارسی، انگلیسی و فرانسوی استناد میشود تا بر اشراف زبانی و زبان فاخر او تاکید شود. نگارنده در جستجوهای خود به موردی بر نخورد که مهارت زبانی یا طرز بیان شاه به فارسی مورد نقد یا تمسخر منتقدین یا مخالفین او قرار گیرد.
زبان آیتالله خمینی اما همیشه مورد تمسخر منتقدین و مخالفین او بوده است. در سالهای اخیر ویدئوهایی از سخنرانیهای نامفهوم، فاقد انسجام و پرخاشگرانهی او دست به دست می شوند. از این رو خمینی به علت واضح بودن نتیجهی مقایسه از پیش، از موضوع این مقاله حذف شده است.
از طرف دیگر آیتالله علی خامنهای بهرغم ادعای هوادارانش درباب زباندانی او، معمولاً، بهویژه از طرف منتقدانش، بهصورت رهبری با ادبیات توهینآمیز توصیف شده است. با وجود اینکه از او، در جوانی، به عنوان فردی ادبدوست و سخنور روایت شده و خودش نیز همیشه تلاش داشته در کنار نخبگان، شعرا و دیگر مؤلفین دیده شود، اما هرگز به عنوان یک ادیب یا ادبدان از سوی اهالی ادب جدی گرفته نشده است.
از هر دوی این افراد (محمدرضا شاه و آیتالله خامنهای) جملاتی ويژه به یاد منتقدین مانده است. به عنوان نمونه روایتهای متعددی در میان است که شاه گفته هرکه عضو حزب رستاخیر نمیشود پاسپورتش را بگیرد و از ایران برود. در همان سخنرانی، تندترین عبارتی که شاه برای مخالفین بر زبان میآورد این است: «فردی است متعلق به یک تشکیلات غیر قانونی، یعنی به اصطلاح خودمان ”تودهای “یعنی باز به اصطلاح خودمان و با قدرت اثبات: بیوطن». (۱۱/۱۲/۲۵۳۳). در حالیکه حتی در آن سخنرانی، شاه به منتقدانش درشتگویی نمیکند و ناسزایی بر زبان نمی آورد، سخنرانیهای خامنهای مملو از عبارات درشت، تند و توهینآمیز است. نمونههایی از ادبیات رکیک خامنهای را در اینجا و اینجا ببینید.
۲. بررسی پیکرهای گفتمان
تمام مواردی که در بالا آمد و بیشتر تحلیلها درباب زبانی که توسط محمدرضا شاه و یا خامنهای بکار گرفته شده، مطالعاتی موردی و در حوزه تحلیل گفتمان بودهاند که در آنها بعضی از واژهها در برخی از سخنرانیها مورد توجه قرار گرفتهاند؛ ولی مداقه در کلیت واژگانیای که یک فرد (بهویژه رهبر سیاسی) در گذر سالها بکار میبرد، بهتر از هر محک دیگری میتواند جهان بینی و دستگاه ایدئولوژی حاکم بر ذهن او و سیستم تحت مدیریتش را بازتاب دهد.
برای این کار نیاز به این است که مجموعهای از واژگان یک فرد طی سالها جمعآوری شده و با نرمافزار مناسب بررسی شود. در این راستا، نگارنده در این پژوهش، تمام سخنرانیهای محمدرضاشاه در ۱۰ سال پایانی حکومتش (بین ۱۳۴۷ و ۱۳۵۷) را گردآوری کرده است. در مقابل، تمام سخنرانیهای آیتالله خامنهای بین ۱۳۸۷ و ۱۳۹۷ نیز استخراج شد. به این مجموعهی زبانی در اصطلاح زبانشناسی «پیکرهی زبان» میگویند و به این سبک از پژوهش «زبانشناسی پیکرهای» (Corpus Linguistics). زبانشناسی پیکرهای می تواند کلیت یک پژوهش باشد یا ابزاری متدولوژیک برای یک تحلیل گفتمانی، روانشناسانه یا جامعهشناسانه.
با بهرهگیری از تکنیکهای زبانشناسی پیکرهای میتوان مجموعههای زبانی با میلیونها واژه را بررسی، و تجزیه و تحلیل کرد. وقتی تمام دادههای زبانی به صورت یک فایل مناسب ذخیره شد، در نرمافزار یا پورتال آنلاین مناسب بارگذاری میشود. در این پژوهش، از پورتال اسکچ انجین استفاده شده است. تحلیلهای متنوعی از دادهها میتوان بهدست آورد؛ مثلاً لیستی از تمامی واژگان بکار رفته بر اساس بسامد (تواتر)، همنشینی واژگان، بافتار متنی کلمات، دایرههای معنایی، و دهها قابلیت دیگر. برای جستجوهای پیشرفتهتر باید متن دادهها را نشانهگذاری دستوری کرد (tagging). نگارنده از الگوی زمینهای که خودِ پورتال از زبان فارسی داشت استفاده کرد که برای هدف این مقاله بسنده است.
با این توصیف، پیکرهی ۱۰ سال سخنرانیهای محمدرضا شاه و پیکرهی ۱۰ سال سخنرانیهای خامنهای بارگذاری و آماده استفاده شد. در این مقاله هر دو پیکره از سالهای دههی سوم حکومت هر دو انتخاب شده است زیرا هر دو به نظر در تثبیت شدهترین سطح از زبان و گفتمانِ خود هستند. معمولاً در این سطح از رهبری و پس از سه دهه حکمرانی، فرد با ظرایف زبانِ رهبری و تاثیرگذاری کلمات بیش از پیش آشناست و در لحظات مهم، از شگردها و مهارتهای زبانی – که در دهههای قبل آموخته – بهره میگیرد.
در ۱۰ سالی که پیکرهی شاه را پوشش میدهد شاهد رخدادهای مهم سال ۵۷ نیز هستیم. در مقابل، در پیکرهی خامنهای رخدادهای سال ۸۸ را داریم و سخنان او در زمینه جنبشهای مردمی و شعارها علیه او.
برای این مطالعه، تنها به جمعآوری سخنرانیها بسنده شده است؛ زیرا اولاً، باید نوعی از کاربرد زبان در حوزهی عمومی برگزیده میشد که هر دو به کار بردهاند. مثلاً شاه مصاحبههای زیادی با خبرنگاران خارجی و داخلی دارد اما خامنهای اهل مصاحبه دادن و مورد پرسش قرار گرفتن نیست. از سوی دیگر خامنهای درسهای خارج از فقه دارد که معادلی در پیکرهی شاه ندارند. در نتیجه سخنرانیهای شاه با سخنرانیهای آیتالله مقابله شد. وگرنه مصاحبههای شاه نیز میتوانستند این مجال را مهیا کنند که ببینیم او تحت شرایط کاملاً پیشبینی نشده چگونه به انتخاب واژگان دست میزده است.
دلیل دوم، امکاناتِ زبانیِ سخنرانی است. سخنرانی این امکان را به فرد میدهد که به مطالبی که میخواهد منتقل کند از پیش بیندیشد و در انتخاب کلمات و عبارات دقت کند. شاه در تعداد زیادی از سخنرانیهایش – به خصوص مراسم رسمی و بینالمللی – متن سخنرانی را از رو میخواند. اما خامنهای، به اقتضای پیشهی آخوندی، متن سخنرانیهایش را به صورت سرفصل روی کاغذ مینویسد و مرتب در طی صحبتهایش به آنها نگاه میکند. خامنهای در نمونههای کمشماری همچون اجلاس سران جنبش عدم تعهد در سال ۱۳۹۱ متن سخنرانیاش را از رو میخواند.
در نتیجه، برای همگون کردن دادههای دو پیکره، از شاه فقط سخنرانی های او را برگزیده و پیام ها و مصاحبهها حذف شد. همچین پیامها و خطبههای درس خارج خامنهای هم حذف و تنها به سخنرانیهای عمومی بسنده شد.
۳. تحلیل زبان
شاه در طول ۱۰ سال در تمام سخنرانیهای عمومیاش اندکی کمتر از ۳۰۰ هزار کلمه صحبت کرده است. خامنهای در طی ۱۰ سال، در تمام سخنرانیهای عمومیاش کمی بیش از یک میلیون و ۶۰۰هزار کلمه گفته است؛ یعنی در یک بازه زمانی یکسان خامنهای پنج برابر بیشتر از شاه در سخنرانیهای عمومی حرف زده است. شاه در مجموع در این ۱۰ سال، ۳۵۵ سخنرانی و خامنهای ۵۸۴ سخنرانی داشته است. از چشماندازی کمّی، این اعداد بیانگر این هستند که خامنهای بیش از شاه نیاز میبیند که مردم را خطاب قرار دهد؛ هم از نظر تعداد واژگانی که به طور میانگین در هر سخنرانی استفاده میکند و هم از لحاظ شمار زمانهایی که نیاز به سخنرانی میبیند.
۱.۳. «ایران»
جدول زیر [جدول شمارهی ۱، انتهای مقاله]، نتایج متداولترین کلمات در سخنرانیهای شاه را نشان میدهد. به طور طبیعی پر بسامدترین واژگان در هر پیکرهی طبیعی از زبان، واژگان دستوری مانند حرفهای اضافه (از، با و ...)، ضمایر (ما، شما، آن و ...)، فعلهای کمکی/اسنادی (باشد، بود، است و ...) و غیره هستند.
با نادیدهگرفتن واژگان دستوری، پربسامدترین و متواترترین واژه برای شاه «ایران» است با ۲۲۳۴ بار تکرار در تمام پیکرهی ۳۰۰هزار کلمهای او. «کشور» (۱۸۳۲بار)، «مملکت» (۱۰۸۱)، «ملت» (۸۵۱)، «مردم» (۷۶۲)، «ملی» (۵۸۳)، «انقلاب» (۵۵۲)، «ایرانی» (۵۲۶)، و «جهان» (۴۷۵) در پی آن میآیند. واژگان متداول سپسین، نمونههایی چون اقتصادی، اجتماعی، پیشرفت، زندگی، جامعه، همکاری، دولت، بین المللی، تاریخ، توسعه، و نفت هستند. این واژگان نشاندهندهی اهمیت برخی موضوعات و مفاهیم برای شاه بودهاند که موجب تکرار آنها در سخنرانیهایش شده است.
در آن سوی سنجش، «ایران» در زبان خامنهای ۳۹۵۱ بار تکرار شده است (جدول شمارهی ۲، انتهای مقاله). متداولترین واژگان برای آیتالله شامل «کشور» (۷۴۹۸)، «مردم» (۶۵۲۲)، «اسلامی» (۶۰۱۹)، «انقلاب» (۳۷۳۶)، «دشمن» (۲۸۲۸)، «امام» (۲۳۵۱)، و «آمریکا» (۲۳۲۹) میشوند.
کاربرد واژهی «ایران» در ۱۰ سال، برای خامنهای ۲۱ دهم درصد و برای شاه ۶۹ دهم درصد است. این اعداد به طرز کاملا روشنگری، بیانگر این هستند که توجه شاه در اشاره به ایران بسیار بیشتر از خامنهای بوده است. یعنی صحبت از ایران بیشتر موضوع سخنرانی او بوده است، بویژه اگر به ترکیبات متداولی که با واژه «ایران» در زبان هر کدام همراه میشوند نظر شود. از حیث همنشینی (Collocation) واژگان، «ملت» و «مردم» متواترترین واژهها هستند که در سخنان شاه با «ایران» همنشین هستند. همچنین برای شاه، واژه «ایران» ۱۵ بار بعد از «آینده» آمده است. در دیگر زمانها از ایران برای توصیف صنایع و صنوف استفاده شده همچون «آموزش ایران»، «اتومبیلسازی ایران» و غیره.
در سخنان شاه همچنین، واژه «ایران» ۱۰ بار با «انقلاب» و یک واژه دیگر (ترکیبهای سه کلمهای) ترکیب شده است؛ همچون عبارت «انقلاب اجتماعی ایران» در این جمله: «مدت کوتاهی که از شروع انقلاب اجتماعی ایران میگذرد کافی بوده است تا اساس نظام کهن جامعه ایرانی را که با مقتضیات عصر نو سازگار نبود، به کلی دگرگون کند» (۳/۲/۲۵۳۷).
همچنین شاه ۹۵ بار لفظ «انقلاب ایران» را به کار برده که بیشتر در اشاره به اصلاحاتی بوده است که خود مجری آن بوده است. مثلاً «در ۹ سالی که از انقلاب ایران میگذرد، چه اتفاقاتی افتاده است؟» (۲۸/۲/۱۳۵۰)، «آن اشتراک مساعی را که ما اساس انقلاب ایران قرار دادهایم، در اینجا هم به خوبی نشان بدهید». (۱۳/۶/۲۵۳۵). ترکیب متواتر «ایران» و «انقلاب» در سخنان شاه احتمالاً بیانگر فضای سیاسی آن زمان است که حتی شخص شاه را هم وا میدارد خود را انقلابی ببیند؛ چنانکه اصلاحات سیاسی - اجتماعیاش را «انقلاب» میخواند و به صورت پررنگی بر آن تاکید میکند.
علاوه بر این، ۷۶ بار «شاه» یا «شاهنشناهی» پیش از «ایران» آمده، و۵۲ بار «تاریخ ایران»، ۴۶ بار «فرهنگ ایران»، ۲۳ بار «نفت ایران»، ۲۰ بار از «دوستی و همکاری ایران»، و ۱۰ بار «باستانی ایران» با هم آمدهاند. «دوستی و همکاری» یکی از کلیدواژههایی ست که غالباً در دیدار با سران دولتهای خارجی بیان شدهاند، مانند: «در پایان سخن خود تقویت دوستی و همکاری ایران و فنلاند و سلامت و سعادت حضرت رئیس جمهوری و بانو و ترقی روزافزون ملت دوست فنلاند را آرزو میکنم». (۲/۴/۱۳۴۹).
از سوی دیگر، پربسامدترین همنشین سمت راست برای واژهی «ایران» در زبان خامنهای، به طور کاملا قابل پیشبینی، «اسلامی» بود که حدود ۱۵۰ بار قبل از «ایران» نشسته است. در ترکیبات سه کلمهای با ایران بعد از «جمهوری اسلامی ایران»، ۴۴ بار «ملت عزیز ایران»، ۴۰ بار «ملت بزرگ ایران»، پنج بار «ملت مومن ایران»، و پنج بار «ملت مسلمان ایران» آمده است. به طور مکرر خامنهای – متفاوت با شاه - از جانب مردم ایران حرف میزند. در نتیجه ۶۹ بار «مردم ایران» و حدود ۲۴۰۰ بار «ملت ایران» در سخنرانیهایش بکار رفته که اغلب در مقام فاعل و عامل جملات نشستهاند، همچون: «همهی مردم ایران - از دور و نزدیک - مفتخرند به شخصیتی مثل سلمان». (۱۶/۲/۱۳۸۷)، «عظمت ملت ایران را حضور مردم در انتخابات نشان میدهد» (۱/۱/۱۳۸۸)، و «اما خب، ملت ایران توی دهنشان زد» (۱/۱/۱۳۹۰).
همچنین ۹ بار خامنهای ادعا کرده که مردم ایران چیزی را «احساس کردهاند» مثلاً «امروز ملت ایران احساس عزت میکنند، احساس تشخص میکنند» (۱۴/۱/۱۳۹۰).
خامنهای سه بار از عبارت «جانم فدای ایران» استفاده کرده و هر سه بار برای تمسخر بوده است؛ عبارتی که از سوی معترضین خیابانی استفاده شده بود. به عنوان نمونه خامنهای میگوید: «آنوقت این بیچارههای بازیخوردهی بدبختِ روسیاه در داخل، از یک طرف گفتند «جانم فدای ایران»، از یک طرف پرچم ایران را آتش زدند. بیعقلها نفهمیدند که خب این دو تا که با هم نمیسازد [گفتند] «جانم فدای ایران»؛ خب حالا انشاءالله قربان ایران بروید شما» (۱۹ دی ۱۳۹۶).
در سخنرانیهای شاه در ۱۰ سال مورد مطالعهی این پژوهش، نسبت به مخالفین (یا حتی مخالفان مسلح) چنین توهینهایی دیده نشد. تنها موردی که از اشاره مستقیم شاه به مخالفین در دادهها موجود است همان سخنرانی مربوط به حزب رستاخیز (۱۱/۱۲/۲۵۳۳) است که از عبارات «تودهای» و «بیوطن» برای توصیف مخالفان استفاده میکند.
۲.۳. «آزادی»
«آزادی» در زبان شاه ۱۰۴ بار تکرار شده است و همگی برای تاکید بر اهمیت آزادی یا تصریح آزادی در ایران بودهاند. برای نمونه: «مجبوریم برای حفظ صلح، به استغنای طبع، به عقل و آزادی و به قدرت متکی باشیم». (۲/۵/۱۳۵۲)، «یقیناً با سنت دیگر این شاهنشاهی نیز که دوهزاروپانصد سال پیش از این به وسیله بنیانگذار آن کوروش کبیر اعلام شد، آشنایی دارید و آن روح احترام عمیق به حقوق انسانی و آزادی عقیده و اندیشه و آزادیهای مدنی همه افراد است». (۱/۱/۱۳۵۰)، و «شما در بسیاری موارد از جمله در زمینه آزادی زنان و ایجاد سازمانهای رفاه اجتماعی و تحقق نیازهای مردم کم توان، تا سرحد امکان گامهای نخست را در گیتی برداشتهاید». (۸/۷/۱۳۵۳).
خامنهای ۳۷۰ بار از «آزادی» استفاده کرده که در بیشتر موارد (جز مواردی همچون «میدان آزادی»، «آزادی خرمشهر» و غیره) تلاش کرده تعریف خود از آزادی را ارائه کند. به طور دقیقتر هر گاه در مورد آزادی در ایران صحبت کرده تلاش میکند تا معنا و مفهوم آزادی در ایران را بهترین ولی متفاوت جلوه دهد. مثلاً: «آزادی غیر از ولنگاری است» (۱/۱/۹۳)، «عدّهای بیانصافی میکنند؛ از آزادی موجود استفاده میکنند و بدروغ میگویند آزادی وجود ندارد» (۱/۱/۹۷)، «یک عدّهای خیال میکردند -در سالهای قبل- در غرب که آزادی زنومرد و ارتباط زنومرد هست، هوسها کمتر است» (۶/۳/۹۵)، «ما آزادی را با همان مفهوم اسلامی خودش قبول داریم» (۸/۶/۸۸)، «ما مردمسالاری را قبول داریم، آزادی را هم قبول داریم، اما لیبرالدموکراسی را قبول نداریم.»(۲۲/۷/۹۰)، و «در اسلام مبنای اصلی آزادی انسان، توحید است» (۲۳/۸/۹۱).
از میان تمام مواردی که خامنهای درباره آزادی گفته است تنها یک نمونه وجود دارد که خامنهای در آن از خواستِ آزادی، بیقیدوشرط حمایت کرده و به دنبال ارائه تعریف خودش از آن نبوده است؛ این نمونه که ۱۰ بار تکرار شده است، در ارتباط با آزادی فلسطین است.
۳.۳. «عدالت»
خامنهای ۵۹۵ بار از واژه «عدالت» استفاده کرده است. عدل از ویزگیهاییست که شاهان و حکام ایرانی همیشه با توجه به آن از سوی مردم داوری شدهاند. او ۲۱ بار هم از خواست «استقرار عدالت» گفته است. «عدالت» معمولاً وقتی در یک جملهی خامنهای با «پیشرفت» همراه میشود، همیشه شرط لازم پیشرفت تلقی میشود؛ به عنوان نمونه: «پیشرفت اگر با عدالت همراه نباشد، پیشرفتِ مورد نظر اسلام نیست». (۱/۱/۸۸). او در این موارد به گونهای سخن میگوید که انگار هنوز در مرحله برنامهریزی و سیاستگذاری برای جمهوری اسلامی است. این تحققنیافتگی عدالت در سخنان او زمانی جالب توجه میشود که به یاد بیاوریم دهه چهارم جمهوری اسلامی (که به تازگی تمام شد) دههی «عدالت و پیشرفت» نام داشت و این نامگذاری از سوی خود او انجام شده بود (سخنرانی ۱/۱/۸۸)
خامنهای همچنین ترکیب «عدالت جنسیتی» را ۷ بار به کار برده است که همیشه برای رد یا تمسخر این ایده بوده است. به عنوان نمونه: «این عنوان عدالت جنسیتی و مانند اینها هم حرف است». (۱۷/۱۲/۹۶)، یا: «خدا کند این کسانی که در داخل اسم عدالت جنسیّتی میآورند، مرادشان این چیزی که به عنوان برابری جنسیتی مطرح شده، نباشد». (۲۹/۱۲/۹۵).
عدالت در سخنرانیهای شاه ۱۳۹ بار تکرار شده است. کاربرد «عدالت» در گفتمان شاه بیشتر برای افتخار به سطح تامین عدالت در کشور تحت حکومتش است و یا تشریح اهمیت عدالت در یک نظام دموکراتیک مطلوب. مانند: «دنیا میتواند روی ما و کشور ما به عنوان یک پشتوانه حق و عدالت حساب کند» (۱/۱/۲۵۳۵)، «اجرای واقعی و مؤثر عدالت قضایی، تأمین حقوق مدنی و دموکراسی سیاسی همراه با عدالت اجتماعی» (۲/۲/۱۳۴۷)، و «پنج اصل ضروری برای استقرار چنین دموکراسی، تأمین پنج اصل ضروری عدالت اجتماعی، غذا، پوشاک، مسکن، بهداشت و آموزش شرط اساسی اجتناب ناپذیر است» (۳/۶/۲۵۳۶). «اصول»، «اساس»، و «حق» از دیگر کلماتیاند که همنشینی بیشتری با «عدالت» در سخنان شاه داشتهاند.
شاه ۷۰ بار نیز از ترکیب «عدالت اجتماعی» استفاده کرده است. به عنوان نمونه: «ظاهر قضیه این است که همه چیز در کمال آزادی صورت گرفته، و فرد به میل خودش مستخدم شده، اما عدالت اجتماعی ما این اجازه را نمیدهد که کسی حتی بدین طرز مورد استثمار دیگری واقع شود» (۲۹/۵/۱۳۴۸) و یا: «اغلب اصول انقلاب بر اساس فلسفه عدالت اجتماعی است» (۱۷/۳/۲۵۳۷).
۴.۳. «دشمن»
درباره وسواس و توهم خامنهای درباره «دشمن» پیشتر نوشته شده و در آینده کتابها نوشته خواهد شد. در اینجا جالب و لازم بود که به تکرر کاربرد این واژه در سخنرانیهای او در این بازه زمانی توجه شود. «دشمن» در زبان خامنهای به طور خارقالعادهای ۲۸۲۸ بار تکرار شده که معادل ۱۵۰۰ در میلیون یا ۱۵ دهم درصد است. اگر این را با شاه مقایسه کنیم که تنها پنج بار از واژه «دشمن» استفاده کرده (معادل ۱۵ در میلیون یا ۰۰۱۵/۰ درصد) به روانرنجوریِ خامنهای بیشتر پی خواهیم برد.
برای مثال، استفادهی شاه از واژه «دشمن» در یک دیدار خارجی بوده است؛ دیدار او از یوگسلاوی که او خطاب به آنها و با اشاره به جنگ علیه آلمان نازی میگوید: «به پیکاری جانانه با دشمن برخاستید و اینک صلح را برای مردم دنیا تبلیغ میکنید» (۱۱/۳/۱۳۵۲). اما بسیار کم پیش میآید که خامنهای سخنرانی داشته باشد و اشارهای به مفهوم «دشمن» نکند که شامل دولتهای خارجی، سازمانهای بینالمللی، گروههای سیاسی و حتی بخشهایی از ملت ایران میشود. برای نمونه: «ما در این سی سال خیلی جلو رفتیم. تا اینجا دشمن ما مغلوب شده است» (۱/۱/۱۳۸۷)، «دشمن نظام جمهوری اسلامی کیست؟ دولتهای مستکبر، سرمایهدارهای صهیونیست، دشمنان بشر، دستگاههای جاسوسی غدار و سفاک» (۱/۱/۱۳۸۹)، «دشمن از اینگونه عناصر در داخل ملتها دارد؛ در داخل ملت ما هم اینجور کسانی هستند» (۴/۹/۱۳۸۸). تصویر ۳ (انتهای مقاله) تعدادی از ۲۸۲۸ موردی را نشان میدهد که خامنهای در طی ۱۰ سالِ مورد اشاره از واژه «دشمن» استفاده کرده است.
۵.۳. دشنام و الفاظ رکیک
استفاده از الفاظ رکیک و دشنام، علی رغم کاربرد در خیابان، هنوز دارای قبح در زبان رسمی فارسی است. «ادب فارسی» همیشه تاکید بر حرمت زبانی و رعایت آداب سخن دارد. مثلاً در مقایسه با سینمای دیگر کشورها، هنوز در سینمای ایران تصویرسازی از فحاشی و الفاظ رکیک نه جایز است و نه مرسوم، چه در سینمای رسمی و چه تولیدات تصویری غیررسمی.
خوش سخنی و فصاحت زبانی سیاستمداران در ایران اغلب بخشی از معیار سنجش آنان از سوی مردم است. در سایهی توجه تاریخی فارسی زبانان به استفادهی والا از زبان فارسی توسط حاکمان در این بخش نگاهی مقایسهای به این مسئله خواهیم داشت.
خامنهای قطعا از حیث بیادبی و بددهنی در هر مقایسهای سرآمد است. مثلاً او هفت بار از لفظ «به درک» فقط در سخنرانیهای رسمی استفاده کرده است، در حالیکه شاه هرگز چنین لفظی را بکار نبرده است. به عنوان نمونه خامنهای میگوید:«به قول خودشان [تو را] منزوی کنند. به درک!» (۵/۱۲/۱۳۹۵).
خامنهای پنج بار آمریکا، اسرائیل یا «دشمنان» را «نجس» خوانده که در ادبیات فقهی معنای سنگین و جدی دارد. به عنوان نمونه: «در مقابل صهیونیستهای نحسِ نجس اظهار کوچکی و تواضع بکنند» (۲۹/۸/۱۳۹۲). در تمام پیکرهی زبانی شاه هرگز کسی یا کشوری «نجس» خطاب نشده است.
خامنهای حتی از لفظ «سگ» برای خطاب قراردادن دیگران استفاده کرده که در زبان فارسی ناسزایی جدی و دور از شأن قلمداد میشود. خامنهای ۱۰ بار افراد یا کشورهایی را «سگ» خطاب میکند؛ به عنوان نمونه: «صهیونیستها ادعا میکنند که ما برای بازرسی یا برای اینکه بگوئیم به سمت غزه نیائید، وارد کشتیهای اینها شدیم - که البته مثل سگ دروغ میگویند!» (۱۴/۳/۱۳۸۹)، [با اشاره به شاه و دیگر حاکمان منطقه] «وقتی هم که رفت، دیگر محل سگ هم بهش نمیگذارند؛» (۲۷/۱۱/۱۳۸۹)، و «رژیم صهیونیستی است که سگ زنجیری آمریکا است» (۳/۱/۱۳۹۴). واژهی «سگ» تنها یکبار در پیکرهی سخنرانیهای شاه مشاهده شد و آن هم در بهرهگیری او از یک بیت از مولوی – شاعر بلندآوازه فارسیزبان - که میگوید: «مه فشاند نور و سگ عو عو کند.» (۸/۱۲/۲۵۳۶).
همچنین خامنهای به دفعات از «غلط کردید» و صورتهای دیگر صرفی این فعل جهت درشتگویی استفاده میکند. برای نمونه «گاهی اوقات ما را به جنگ سخت و بمباران و حمله و مانند این چیزها هم تهدید میکنند امّا غلط زیادی میکنند» (۱/۲/۱۳۹۵)، «گاهی میگویند ۱۵۰ میلیارد به ایران دادیم؛ شما غلط کردید دادید!» (۳/۲/۱۳۹۷)، «قدرتهای دنیا که شما میبینید با صدای کلفت حرف میزنند، زور میگویند، غلط میکنند، حرفهای بد میزنند و زورگویی میکنند» (۱۱/۱/۱۳۹۵)، «خب شما غلط میکنید ما را مقصّر میدانید» (۱۲/۸/۱۳۹۷)، «البتّه او [سیاستمدار آمریکایی] تعبیر «امپراتوری» به کار برده است که غلط کرده - لذا ما باید ایران اسلامی را مقابل خودمان و دشمن مهمّ خودمان بدانیم» (۱۴/۳/۱۳۹۴)، «چرا تهدید میکنند؟ چرا غلط زیادی میکنند؟» (۱۶/۲/۱۳۹۴)، «اوّلاً که غلط میکنید» (۱۶/۲/۱۳۹۴)، «آقای ترامپ! شما غلط میکنید» (۱۹/۲/۱۳۹۷)، «[نظام اسلامی] امروز تبدیل شده به یک درخت تناور؛ [مگر] میتوانند بکَنند؟ غلط میکنند» (۲۸/۳/۱۳۹۶)، «[دشمنان] یک قسمتش را غلط فهمیدند، غلط کردند» (۲۸/۱۱/۱۳۹۱)، «امروز دشمن غلط میکند که به فکر برافکندن انقلاب باشد» (۲۸/۱۲/۱۳۹۴)، «آنها [دشمنان] غلط میکنند این حرف را میزنند» (۲۹/۳/۱۳۸۸)، «خوب، غلط کردند سوءظن دارند» (۲۹/۷/۱۳۸۹)، «خب این لاف را میزنند، این غلط زیادی را میکنند» (۳۰/۱/۱۳۹۴)، و «خب این بانک غلط میکند که یک چنین کاری را [کرده]» (۷/۶/۱۳۹۷).
همانطور که در بالا اشاره شد در ایران مسئلهی ادب بسیار مهم است. هنوز در خیلی از خانوادههای ایرانی کوچکترها در مقابل بزرگترها به خود اجازه نمیدهند از لفظی چون «غلط می کنند/می کند» استفاده کنند و کاربرد چنین الفاظی در ملآعام عموماً برای پرخاش و دشنام کاربرد دارد. اما بررسی زبان خامنهای نشان می دهد که او التفات چندانی به مقولهی «ادب ایرانی» ندارد و به راحتی در سخنرانیهایش درشتگویی میکند یا دشنام می دهد.
از باب مقایسه، بسامد واژهی «غلط» در سخنرانیهای شاه نیز بررسی شد. شاه تنها پنج بار از «غلط» استفاده کرده که هیچ کدام برای دشنام نبوده است؛ به عنوان نمونه: «اگر غلط است باید ثابت کنید که غلط است و فوراً آن را تغییر بدهید» (۷/۲/۱۳۵۳).
۶.۳. تفاوتهای دیگر
از تفاوتهای برجستهی دیگر، توجه شاه به اشاره به همسرش و نقش او در ترکیببندی زبانیاش است. به طور خاص، شاه در ۱۰۱ مورد در سخنرانیهایش در این بازه زمانی، به همسرش تحت عنوان «شهبانو» اشاره مستقیم کرده است. به عنوان نمونه: «من و شهبانو این موفقیت را از صمیم قلب به شما و به همه مردم ایران تبریک میگوییم» (۱/۳/۱۳۴۷). این در حالی است که در سخنان خامنهای هرگز اشارهای به همسر یا حتی اعضای خانواده در پیکرهی ۱۰ سالهی این مطالعه صورت نگرفته و این با توجه به نگاه روحانیت شیعه به زن قابل تفسیر است.
در بالا به استفاده مکرر خامنهای از «غلط میکنند» و دیگر صورتهای صرفی آن اشاره شد. علاوه بر این، خامنهای در این ده سال ۴۰۴ بار از خود واژه «غلط» استفاده کرده که در اکثر موارد برای گفتن این است که کاری غلط است. تواتر بالای استفاده از «غلط» نشان دهندهی آن است که او عملاً از همه چیز ناراضی است و آنها را «غلط» میداند. استفاده خامنهای از «غلط» برای بیشتر اموری ست که در جمهوری اسلامی انجام میشود (در حالیکه خود او مسئول آن است)؛ همچون «الگوی مصرف غلط»، «سیاست غلط»، «فهم غلط»، «فکر غلط»، «حرف غلط»، «تحلیل غلط» و «نگاه غلط».
این همچنین بیانگر چشم انداز پیامبرانه و عاری از خطای اوست که باید به همه موعظه کند گویی که دانای کل است. به عنوان نمونه او حتی به تقسیم بندیهای جغرافیایی نقد وارد میکند: «از اوّل اینجا شده «خاورمیانه»؛ اسم خاورمیانه غلط است؛ اینجا غرب آسیا است» (۲۶/۵/۱۳۹۴).
خامنهای ۴۰ بار تنها عبارت «این غلط است» را بیان می کند. به عنوان نمونه: «افتخار به اینکه ما این تعداد وزیر زن، این تعداد نمایندهی زن، این تعداد معاونِ بخشهای مختلفِ زن، این تعداد رئیس مؤسّساتِ تجاری زن داریم، افتخار به این غلط است» (۲۱/۲/۱۳۹۲) و یا: «ما مفید نمیدانیم که به اسم امام تمسک کنیم، اما اصول امام را به فراموشی بسپریم؛ این غلط است» (۱۴/۳/۱۳۹۲).
خامنهای شش بار هم عبارت «غلط اندر غلط» را بکار برده که نشان دهد کاری یا رویهای در نظرش خیلی غلط است. به عنوان نمونه: «تحول به معنای رها کردن شیوههای سنتىِ بسیار کارآمد حوزه در تعلیم و تعلم و تبدیل این شیوهها به شیوههای رائج دانشگاهىِ امروز نیست؛ اینچنین تحول و تغییر و دگرگونیای غلط اندر غلط است؛ این عقبگرد است» (۲۹/۷/۱۳۸۹).
برای خامنهای ترکیبات سه کلمهای که بیشترین بسامد را دارند «نظام جمهوری اسلامی» است با ۶۲۸ تکرار، و سپس «والسلام علیکم» با ۴۶۹ تکرار. خامنهای ترکیب «به نظر من» را ۳۶۰ بار تکرار کرده که در رده سیزدهم پربسامدترین عبارات سه کلمهای در زبان او قرار میگیرد. تکرر «این است که» و «به نظر من» در بیشتر موارد برای بیان نظر اوست که در ساخت سیاسی نظام جمهوری اسلامی به عنوان حکم و فصل االخطاب در نظر گرفته میشود.
۴. نتیجهگیری
تصویری که آیتالله از ایران ایدهآل می سازد کاملاً خلاف آن چیزی است که شاه از ایران مطلوب میساخت. زبان این دو نشان میدهد تلاش و التفات آنها برای آینده ایران روی چه مسائل و مفاهیمی متمرکز بوده است.
به عنوان نمونه، شاه در سخنرانیهایش ایران را در مسیر دموکراتیکشدن تصویر می کند و از تحقق آزادی، عدالت و پیشرفت در سخنرانیهایش میگوید. خامنهای اما همیشه علیه دموکراسی سخن میگوید، تعریف خاص خودش از آزادی را ارائه می کند و همیشه بر عدم تحقق عدالت و پیشرفت موردنظر خود، نقد وارد می کند؛ گویی که خود او در جمهوری اسلامی مسئول هیچ چیز نیست.
«جمهوری اسلامی ایران» در زبان آیتالله خامنهای همیشه اولویت و ارجحیت دارد بر جغرافیا و تاریخ ایران، بیشتر از آن رو که او نسبت به تاریخ بلند ایران همیشه با دیدی انتقادی روبرو میشود. درواقع او (و همچنین آیتالله خمینی) استثنائات تاریخ ایران هستند و هر چند ولایت فقیه را به نوعی از سلطانیسم تبدیل کردهاند اما هرگز مشروعیتشان را از فرهنگ ایران نگرفتهاند بلکه از بنیادی شرعی برآمده از فقه شیعی خود را «ولی فقیه» و صاحب حق حکمرانی میدانند. در زبان شاه، اما، «ایران» همیشه جغرافیا و تاریخی افتخارآفرین است.
برخی واژگان هستند که تواتر آنها نشان دهندهی روح زمانه است، مانند «نفت» (۲۸۳ بار) در زبان شاه یا «آمریکا» (۲۳۲۹ بار) در زبان خامنهای. اما تکرار خارقالعادهی «دشمن» در زبان خامنهای تنها از روانرنجوری او حکایت میکند که در پشت هر پرده دشمنی را در کار میبیند. بخشی از عدم تحقق آرمانهای او برای ایرانِ اسلامیِ مطلوبش را هم همیشه به گردن دشمنیِ دشمن میاندازد. دشمن برایش هم میتواند آمریکا باشد، یا مردم در خیابان و یا علوم انسانی، و خلاصه هر آنچه که بنبستِ جمهوری اسلامی را نشانهگذاری کند.
همین بیماریِ توهم توطئه میتواند مکانیسم دفاعی او برای توجیه شکستهای جمهوری اسلامی نیز باشد. به همین دلیل او اکثر چیزها را «غلط» می داند و غلط نامیدن امور و نگاههای دیگران (حتی همکارانش در جمهوری اسلامی) از متواترترین عبارات در زبان اوست.
از جمله دلایل بددهنی خامنهای میتواند همین روان رنجور او باشد. فردی به سن و سال او در ساخت فرهنگی ایران باید بسیار به مقولهی «ادب» واقف باشد. اما او ناخودآگاه به «دشمنان» دشنام می گوید و درشتگویی می کند. «آزادی»، «دموکراسی»، «پیشرفت» نیز در زبان خامنهای جایی ندارند مگر اینکه او آنها را آنگونه که میخواهد تعریف کند. حتی همسر او نیز در زبان او هیچ جایی ندارد و همیشه مستور است.
در این پژوهش با مقایسهی زبان خامنهای با زبان عمومی شاه، تلاش شد نشان داده شود که جهانبینی خامنهای نه تنها یک جهانبینی ایرانگرا نیست بلکه زبانِ او به هیچعنوان شایستهی ایران نیست. در زبان او نشانههای متعددی برای تشخیص ناهنجاریهای روانی وجود دارد. بررسی زبان او نشان میدهد که خامنهای دارای نشانههایی از توهم توطئه (Conspiracy delusion) و درجاتی از خودبزرگبینی (Grandiose delusion) پیامبرانه است؛ چنانکه همه چیز (رفتار، اعمال و تحلیلها) را «غلط» در نظر میگیرد. نگارنده امیدوار است حضور این دو نشانه در خامنهای را روانشناسان متخصص بررسی کرده و مورد بحث قرار دهند.
گذار، تاسیس نهادها و نظمی فراگیر (Inclusive) در سرزمینی که خدا – آن هم از نوع روانرنجورش – در آنجا سزار است، ممکن نیست و این را «ساموئل هانتینگتون» در برخورد تمدنها و بازسازی نظم جهانی به خوبی نشان داده است. پسزدن جمهوری اسلامی، لازمهی حذف انسداد سیاسی از وضعیت کنونی در ایران است.
جدول ۱. واژگان متواتر در پیکرهی شاه
جدول ۲. واژگان متواتر در پیکرهی آیتالله
تصویر ۳. واژهی «دشمن» در زبان خامنهای در طی ده سال گذشته