علیرضا کیانی
علیرضا کیانی
امر ملی و نیروی خارجی
در بستر نگاه جواد طباطبایی به منطقِ ضدملیِ امر ایدئولوژیک
علیرضا کیانی؛ سردبیر «فریدون»
تابستان ۲۵۸۴ (۱۴۰۴)
آغاز
«جواد طباطبایی» اگرچه سیاست خارجی را به عنوان یک موضوع مستقل، چندان محل تاملات نظری خود قرار نداد ولی نتایجی که از سخنان او در حوزههای بنیادیتر میتوان گرفت و نیز اشارات آشکاری که او به مختصات یک سیاست خارجی خوب داشته است، موضع او را آن اندازه شفاف و روشن میسازد که نتوان هر ادعای نامستندی را به او نسبت داد. از جمله آنکه او در جلد نخست کتاب «تاملی درباره ایران» و در بند چهارم از بخش «ملاحظات مقدماتی دربارهی مفهوم ایران»، و در تشریح تفکیک بین «ایران بزرگ فرهنگی» و «ایران سیاسی کنونی» تاکید میکند دست بالای ایران در امور فرهنگی در منطقه نمیتواند و نباید برای آن داعیهی سیاسی ایجاد کند و: «آنکه بخواهد مرزهای ایران سیاسی را بر هم زند، به یکی از وجوه ماجراجویی ناسیونالیستی دست زده است» (۱) و در همانجا با نام بردن از کشورهای منطقه در کنار ایران تاکید میکند: «سیاست خارجی همهی این کشورها باید بر اساس مناسبات حسن همجواری، علقههای فرهنگی، منافع مشترک برابر و رعایت منطق منافع ملی کشورها باشد». (۲)
منطق امر ملی و ماهیت جمهوری اسلامی
نگارنده لازم دانست بند آغازین یادداشت را به موضع شفاف جواد طباطبایی در قبال مختصات یک سیاست خارجی خوب اختصاص دهد تا بتواند برای لزوم حضور تئوریک این زندهیاد در این مجال - که مربوط به سیاست خارجی است - مشروعیت لازم را فراهم سازد اما آنچه نگارنده برای استوارسازی ادعای خود بر آن است از طباطبایی وام گیرد تا بنیان لازم برای ادعای خویش را فراهم سازد ناظر به تبیینی است که وی از ماهیت امر ایدئولوژیک در جستار هشتمِ کتاب «ملت، دولت و حکومت قانون» به دست داده است. طباطبایی در آنجا به «منطق ایدئولوژی» در نسبت با «شئون متنوع» امر ملی در ایران میپردازد. او «پدیدارشدن نشانههای تعارض میان امر ملی و دیانت» را از جمله نتایج «ایدئولوژیکیشدن دیانت» میداند زیرا: «ایدئولوژیکیکردن هر یک از شئون امر اجتماعی مستلزم جداکردن آن از دیگر شئون و ایجاد جایگاهی انحصاری برای آن است» (۳). طباطبایی که در این فقرات از بحث خویش بر لزوم تعادل در حفظ نظم کشور پافشاری میکند و دستکم در نسبت با ایران و تاریخ درازآهنگ آن، وجود چنین تعادلی را لازمهی «امر ملی» میداند، در بخشی دیگر از همین تاملات خویش مینویسد: «یکی از هدفهای کاربرد ابزار ایدئولوژیکی کردن یکی از شئون حیات اجتماعی در پیکار سیاسی، بر هم زدن نظم سابق و تعادل پیشین آن است و این بر هم زدن تعادل، در شرایط بحرانی، میتواند همهی شئون حیات اجتماعی و بنیان آن را دستخوش مخاطرهای بیسابقه کند» (۴). طباطبایی قدرت و قوّت «نظریهی ایران» را در این میداند که توانایی جذب کثرتهای بیرون از وحدت خود را دارد بیآنکه به بنیان آن خدشهای وارد شود؛ بر این اساس او باز کردن جایگاهی ویژه برای دیانت و بالانشینی آن در نسبت با دیگر شئون امر ملی را به زیان خود دیانت نیز ارزیابی میکند و از «بحران دینی» کنونی در سطح جامعهی ایرانی به عنوان شاهدی بر این مسئله یاد میکند.
آنچه اما نگارنده از نقل نگاه بالا از جواد طباطبایی دنبال میکند پرداختن به جایگاه کنونی دیانت در ایران نیست چنانکه طباطبایی نیز از بحران دینی نیز به عنوان «نمونه»ای از این «مخاطره بیسابقه» یاد میکند. هدف از بیان مورد بالا گشودن مسیری استدلالی است مبنی بر اینکه جمهوری اسلامی اساسا نمیتواند حامل امر ملی باشد اگر پیرو تاملات طباطبایی دو مورد را مفروض بدانیم؛ یکم آنکه جمهوری اسلامی به واسطهی باز کردن جایگاهی ویژه برای دیانت اسلام یک نظم ایدئولوژیک است و دوم اینکه نظم ایدئولوژیک برهمزنندهی تعادل اجتماعی و از پی آن، امر ملی است. مهمترین نشانهی ایدئولوژیک بودن رژیم اسلامی در چارچوب ایران، بالادست نشاندن نص دینی در نسبت با دیگر نصوص است. نشانههای این ادعا در چارچوب جمهوری اسلامی آن اندازه آشکار هستند که نگارنده خود را بینیاز از آوردن شاهد مثال میداند اما اگر کسی هنوز در پی استدلال له چنین ادعایی است کافی است نگارنده به قانون اساسی جمهوری اسلامی اشاره کند، اگر قانون اساسی این رژیم را به مثابهی کارت شناسایی آن بدانیم. چنانکه رفتار این رژیم نیز کمترین تخطی ممکن را از قانون اساسی خویش داشته است و این رژیم تمام تلاش خویش را داشته است «اجرای بیتنازل» از آن داشته باشد. البته بدیهی است حتی شفافترین اصول نیز میتوانند تفسیربردار باشند اما باز اصل ۹۸ همین قانون به کوتاهی ولی مستقیم و صریح تاکید کرده است: «تفسیر قانون اساسی به عهده شورای نگهبان است». تزاحم موجود در قانون اساسی کنونی نیز اگرچه در جایگاه یک مسئله، مفتوح است اما رفع آن تزاحم - که به یک معنا مسئلهای درونساختاری است - رافع مزاحمت سیستماتیکی نیست که این قانون و بنیانگذاران آن علیه تعادل اجتماعی کشور ایران ایجاد کردهاند و به تعبیر جواد طباطبایی، «همه شئون حیات اجتماعی» را دستخوش «مخاطرهای بیسابقه» کردهاند. بدیهی است که رفع چنین مخاطرهای عبوری تمامعیار از چنین ساختاری را میطلبد.
عاملیت خارجی علیه اشغالگرانِ دولت ایران
نتایج این سخن را پیشتر ببریم؛ اگر جمهوری اسلامی بنا به ساختار برسازندهی خویش و بنا به آن تبیین که جواد طباطبایی از نسبت ایدئولوژی و امر ملی ارائه میدهد، برهمزنندهی «امر ملی» است و در این برهمزنندگی، شبانهروزی و به صورتی کوشا، عمل میکند و امکانات دولت ایران را علیه بنیانهای ملت ایران به کار گرفته است، چگونه میتوان به بهانهی «امر ملی» - خواسته و ناخواسته - از آن مقابل «عاملیت خارجی» پدافند کرد اگر آن عاملیت خارجی سه امر بنیادیِ حاکمیت ملی، تمامیت ملی و تمامیت ارضی کشور را نشانه نرفته باشد؟ حملهی اسرائیل به جمهوری اسلامی در تابستان ۲۵۸۴ شاهنشاهی (۱۴۰۴) که با حذف گستردهی سرکردگان «سپاه پاسداران انقلاب اسلامی» همراه بود، چه خوشایند مخاطب باشد و چه خوشایند او نباشد، دستکم تاکنون نه برای حاکمیت ملی کشور خط و نشان کشیده است و نه تمامیت ملی را هدف گرفته است و نه برای تمامیت سرزمینی کشور مخاطره ایجاد کرده است.
شاید لازم باشد نگارنده به صورت بسیار خلاصه تعریفی از این سه امر بنیادین ارائه دهد تا بلکه بتواند از هرگونه سوءتفاهم احتمالی جلوگیری کند؛ از حاکمیت ملی مشخصا حق ملت ایران در تعیین سرنوشت خویش در چارچوب مرزهای ایران را مد نظر دارم و از تمامیت ملی مشخصا حفظ یکپارچگی ملت ایران را مد نظر دارم و از تمامیت ارضی مشخصا یکپارچگی سرزمینی و حفظ مرزهای کنونی ایران را مد نظر دارم. بداهت محض است اگر چنین حملهای به جمهوری اسلامی با این امور بنیادین تداخل پیدا کند وظیفهی نیروی ملی آن است که مقابل آن بایستد چنانکه در جریان حملهی عراق بعثی به ایران در شهریور ۱۳۵۹، اگرچه جمهوری اسلامی در مقام حکومت حاکم بر ایران، اشغالگر امکانات دولتی و برهمزنندهی نظم ملی بود ولی از آن رو که عاملیت خارجی - در آنجا رژیم صدام حسین - به صورت اعلامی و اعمالی قصد تعرض به حاکمیت ملی ایران و اشغال خاک ایران را داشت، نگاه ملی علیرغم تعارض بین امر ملی و جمهوری اسلامی، به درستی تشخیص داد که از امور بنیادین کشور بایستی پدافند کرد حتی اگر آن امور بنیادین در اشغال رژیم اسلامی باشند. بر اساس چنین استدلالی بود که شاهزاده رضا پهلوی به فاصلهی چند روز از آغاز جنگ، از طریق سفارت سوئیس در قاهره، نامهای به ستاد مشترک ارتش و نیروی هوایی ایران میفرستد و درخواست حضور در جنگ به عنوان خلبان جت جنگنده را ارائه میدهد با آنکه نهاد ارتش در آن مقطع در اشغال رژیم اسلامی بود.
شاهزاده رضا پهلوی اما دقیقا در تداوم مراقبت از امر ملی است که جنگ اسرائیل و رژیم اسلامی را نامربوط به ایران میداند و صراحتا آن را «جنگ خامنهای» میخواند؛ گرچه بارها و بارها به علت مخاطرات غیرقابل پیشبینی که جنگ میتواند ایجاد کند، مخالفت خود را با جنگ اعلام داشته است اما زمانی که خارج از ارادهی ایشان و ملت ایران، امر، حادث میشود و جنگ رخ میدهد، به بهانهی امر ملی در کنار رژیم اسلامی نمیایستد وقتی رژیم اسلامی خود پیشاپیش و بنا به منطق نظم ایدئولوژیک - چنانکه از مباحث جواد طباطبایی میتوان بیرون کشید - ایران را در یک «مخاطره بیسابقه» افکنده است و آن امر حادث نیز آن شروط سهگانه را مورد تعرض قرار ندادهاند. نیروی ملی تشخیص داده است که اسرائیل چه به صورت اعلامی و چه به صورت اعمالی در پی آسیبرسانی به آن سه اصل بنیادین ملی نیست، چنانکه «بنیامین نتانیاهو» و دیگر کارگزاران دولت اسرائیل به صراحت اعلام کردهاند برانداختن جمهوری اسلامی را امری متعلق به ملت ایران میدانند؛ اما در بستر تقابلی که از دلِ یهودیستیزی نهادینه و سیاست رسمی محو اسرائیل از جانب جمهوری اسلامی زاده شده است، دولت اسرائیل میکوشد فراتر از تدبیر تهدیدات موجودیتی مربوط به دولت-ملت اسرائیل، خود را بهمثابه عاملی تسهیلگر در مسیر تکوین آمال تاریخی و آرمانهای ملی دولت - ملت ایران نیز تعریف کند. همبُرداری منافع دو ملت ایران و اسرائیل، که از وجود دشمنی مشترک به نام جمهوری اسلامی بر میآید، چنین همراهی را ایجاد کرده است.
پایان
پس بر اساس آنچه در بالا رفت، مشروط به مراقبت از آن سه اصل بنیادین ملی ملت ایران - حاکمیت ملی، تمامیت ملی و تمامیت ارضی - بایستی از هر عاملی که به برانداختن جمهوری اسلامی یاری میرساند، استقبال کرد. کاربست این «هر» در گزارهی پیشین، و در بستر آن امور مشروط ملی، دلیلی روشن دارد که نگارنده تلاش کرد در بخشهای آغازین متن در تبیین نگاه جواد طباطبایی به آن بپردازد و آن اینکه اگر بپذیریم جمهوری اسلامی برهمزنندهی امر ملی است، پس این مشروعیت به صورت پیشینی برای نیروی ملی به وجود میآید که در چارچوب مراقبت از شروط سهگانه، در حذف و محو عوامل برهمزننده نظم ملی تلاش کند و در این راه از عامل خارجی نیز کمک بگیرد. ایرانیان امر ملی را در نسبت با ایران تعریف میکنند نه لزوما در نسبت با کسانی که دولت ایران را در اختیار دارند و بلکه اختیارداران دولت ایران را در وفاداری و توانایی آنان نسبت به امر ملی میسنجند. اگر آن سازوکار دولتی در خدمت امر ملی باشد از آن پدافند میکنند و اگر اینگونه نباشد در پی برانداختن آن بر میآیند و در این راه اگر عاملیت خارجی به آن سه شرط بنیادی مذکور آسیب وارد نسازد، از آن نیز میتوان کمک گرفت.
چنانکه جواد طباطبایی در تز ۱۲ از «ملاحظات» خود درباره «مفهوم ایران» مینویسد: «ملت ایران دولتهای "خود" را تا زمانی نگاه داشته است که در خدمت حفظ وحدت سرزمینی و هویت ایرانی بودهاند، اهداف "ملی" هویت ایران را پیش برده و تمدن و فرهنگ مردمان آن را به سرزمینهای دوردست برده و آنها را پراکندهاند». (۵) طباطبایی در این بند عملا این مجوز را صادر میکند که دولتهایی که حامل اهداف ملی نباشند شایستهی نگهداری نیستند. نکتهای که در موقعیت کنونی ما ایرانیان در قبال جمهوری اسلامی صدق میکند. بماند که جمهوری اسلامی به معنای دقیق کلمه حتی دولتی نالایق هم نیست - چنانکه میتوان دولت قاجار را چنین ارزیابی کرد - بلکه اشغالگر دولت ایران است.
پس نیروی ملی در این موقعیت، رویکردی انفعالی نخواهد داشت. چه آنکه نیروی ملی اکنون و در چنین موقعیتی که بر افتادن جمهوری اسلامی، آسانتر از همیشه به نظر میرسد بایستی در پی حذف جمهوری اسلامی و تثبیت حاکمیت ملی ملت ایران باشد. حاکمیتی که اکنون به واسطهی حضور نمایندهای معتبر، معلوم، محبوب، و مشهور بسیار آسانتر میتواند احیا شود؛ شاهزاده رضا پهلوی. شاهزادهای که میتواند در بستر نمایندگی حاکمیت ملی ایران، لزوم عدم تعرض به تمامیت ملی و تمامیت سرزمینی کشور را به عاملیت خارجی یادآوری کند و بر این مبنا پیش برود. چنانکه تاکنون نیز، به واسطهی تأکید برجسته و تمایز قاطعی که ایشان میان ایران و جمهوری اسلامی ایجاد کردهاند و نیز بر پایهی تعاملات استراتژیک پیشین با سیاستمداران ارشد اسرائیلی، کشور ذینفع در این منازعه، یعنی اسرائیل، در مواضع علنی خود بر تفکیک میان ملت ایران و رژیم حاکم بر آن اصرار ورزیده است؛ سیاستی که بیتردید در مناسبات میدانی و عرصهی اجرا نیز حضوری نافذ و تعیینکننده دارد.
ارجاعات:
۱- طباطبایی، جواد، تاملی درباره ایران، دیباچهای بر نظریه انحطاط ایران با ملاحظات مقدماتی در مفهوم ایران، جلد نخست، چاپ سوم: بهار ۱۳۹۷، انتشارات مینوی خرد، ص ۵۳
۲- همان
۳- طباطبایی، جواد، ملت، دولت و حکومت قانون؛ جستار در بیان نص و سنت، چاپ دوم: بهار ۱۳۹۸، انتشارات مینوی خرد، ص ۱۶۰
۴- همان
۵- طباطبایی، تاملی درباره ایران، ص ۵۸