جبهه فراگیر ایرانگرایان
و مسیر پیروزی انقلاب ملی ایران
سعید قاسمینژاد
مطلبی که میخوانید، متن سخنرانی سعید قاسمینژاد در نشست "رهبری و آینده انقلاب ایران" در دانشگاه جرج میسون در ایالات متحده آمریکا به تاریخ ۱۹ فروردین ۲۵۸۲ (۱۴۰۲) است. این نشست به همت «اندیشکده کوروش بزرگ» برگزار شد. با توجه به وقت محدود در نظر گرفته شده برای هر سخنران، در ارائه، سعید قاسمینژاد بخشهایی از سخنرانی خود را حذف کرد. اما اکنون در وبسایت نشریه «فریدون»، متن کامل این سخنرانی را از نظر میگذرانید.
دکتر سعید قاسمینژاد مشاور ارشد «بنیاد دفاع از دمکراسیها» است. قاسمینژاد که در تهران و پاریس تحصیلات کارشناسی و کارشناسی ارشد خود را گذراند، دکترای خود در اقتصاد مالی را از دانشگاه شهر نیویورک اخذ کرده است. یادداشتهای او در رسانههایی همچون وال استریت ژورنال، فاکس نیوز، بیزینس اینسایدر، سی ان بی سی، فارن پالیسی و بسیاری دیگر از رسانههای انگلیسیزبان و نیز فارسیزبان منتشر شدهاند.
از کجا آمدهایم یا ریشههای جنبش انقلابی
برخلاف آنچه بندگان هدایت ناشدنی اهریمن، منجیان دروغینی که شفا نمیدهند، گسستگان از ملت بزرگ ایران، همبستگان با دشمنان ایران و عمله و اکرههای ارتجاع سرخ و سیاه مدعی هستند یا میاندیشند، جنبش انقلابی در ایران نه قومی است، نه چند ملیتی، نه چپگرا، نه ضدایرانی و نه برای گذار از ایران؛ جنبش انقلابی در ایران جنبشی است ملی برای بازپس گرفتن ایران از ائتلاف حوزه و اوباش و بازسازی ایران با قراردهی دگربارهی آن بر روی ریل ترقی و تمدن که پیش از فتنه ۵۷ بر آن قرار داشت. هدف این انقلاب ملی این نیست که ایران را از ارتجاع غالب فتنه ۵۷، یعنی ارتجاع سیاه، پس بگیرد و به ارتجاع مغلوب فتنه ۵۷، یعنی ارتجاع سرخ تحویل دهد!
خیزش انقلابی مردم ایران که با قتل مهسا امینی، دختر ایران، و با گرد آمدن مردم در تهران روبروی بیمارستان کسری آغاز شد را بایستی در چارچوب تحولاتی که از دی ۹۶ به این سو شکل گرفتهاند فهمید. خروش انقلابی دی ۹۶ ماحصل به هم پیوستن دو رود خروشان گفتمانی در فضای ایران بود: گفتمان ایرانگرا در تقابل با گفتمان ارتجاع سرخ و سیاه یعنی ائتلاف شوم اسلامگرایان، مارکسیستها، و تجزیهطلبان و همچنین گفتمان انقلاب یا براندازی در تقابل با گفتمان اصلاح و استمرار. دی ۹۶ گسستی بود از وضع موجود. دی ۹۶ غلبه گفتمان ایرانگرای انقلابی را در میان تودهها نشان داد. گفتمان ایرانگرای انقلابی ناگزیر انقلاب ملی را آفرید. موج بلند انقلاب ملی با فریاد بلند «رضاشاه روحت شاد» برخاست و در تداوم خود با شعارهای «جانم فدای ایران» و «جاوید شاه» سراسر ایران را فراگرفت.
کجا هستیم یا وضع کنونی
ما اینک - فروردین ۱۴۰۲- در نشیب خیزشی به سر میبریم که با قتل مهسا - دختر ایران - در تهران و از تهران آغاز شد. نقد این مسئله که چرا ما اینک در نشیب جنبش هستیم کاریست لازم اما فراتر از حوصله این چند دقیقه. اما اشارتوار باید این را گفت و گذر کرد که در کنار دیگر عوامل، نبود سازمان مبارزه نقشی جدی در این نشیب بازی کرد و به این، تلاش ارتجاع سرخ را هم اضافه کنید که با حمایت رسانهای و مالی کشورهای همسایه و نهادها و سازمانهای بین المللی وچندملیتی تلاش میکرد بر موج انقلاب ملی سوار شود؛ این تلاش تباه نیز از سهامداران فرستادن خیزش شهریور ۱۴۰۱ به نشیب خود بود. در حالیکه انقلاب ملی اساسا در تقابل با ارتجاع سرخ و سیاه و میوه مسموم آن، یعنی فتنه ۵۷ شکل گرفته است. خیزش شهریور اگرچه پیروز نشد اما انقلاب ملی زنده است و چنانکه از دی ۹۶ به این سو انقلاب ملی هر بار به شکلی برآمده، دگرباره و بزودی، باز از خاکستر خود بر خواهد خاست.
ایرانگرایان کیستند؟
پرسشی که اینک پیش روی ماست آن است که انقلاب ملی چگونه میتواند پیروز شود و برای پیروزی آن ما چه باید بکنیم. پیش از پاسخ به این پرسش اما بایستی به پرسش دیگری پاسخ داد و آن این است که این «ما» در نظر من چیست و کیست. من این پاسخ را از منظر یک ایرانگرایِ پادشاهیخواهِ راستگرایِ باورمند به بازگشت به مشروطه پاسخ میگویم.
از نگر من این «ما» جبههای است فراگیر، روبروی ۵۷، در تقابل با ۵۷ و برای شکست دادن ۵۷، و برای زدودن سم کردار و پندار و گفتار پنجاه و هفتی از تن و جان ایران. این جبههایست فراگیر از همه نیروهای ایرانگرا که هسته اصلی آن را نیروهای پادشاهیخواه و پهلویگرا تشکیل میدهند اما پادشاهیخواهان و پهلویگرایان تنها عناصر تشکیلدهنده آن نیستند؛ جبهه فراگیر ایرانگرا درون خود جریانهای پادشاهیخواه و جمهوریخواه ، آزادیخواه و دادخواه، محافظه کار و پیشرو، مذهبی و غیرمذهبی و ضدمذهبی را حول اصولی مشترک و خطوطی قرمز جا میدهد.
آن اصول مشترک به باور من کمابیش چنین هستند:
● ایران کشوریست یکپارچه و تجزیهناپذیر.
● ایران سرزمین یک ملت است و آن ملت ایران است.
● در ایران زبانها، گویشها و لهجههای مختلفی وجود دارند و مورد استفاده و احترام هستند اما زبان فارسی، به شهادت تاریخ، زبان ملی و میانجی ملت ایران است.
● پرچم ایران پرچم سه رنگ شیر و خورشید نشان است.
● راهنمای فعالیت سیاسی مشترک ما بیشینهسازی منافع ملی ایران و خیر و رفاه عمومی ملت ایران است.
● شکل نظام سیاسی ایران را ملت ایران در یک انتخابات آزاد و منصفانه انتخاب خواهند کرد.
● فاجعه ۵۷ خیانتی بزرگ به ایران بود و کسانی که همچنان از آن دفاع میکنند و میخواهند قطار ایران را روی ریل یکی از شقوق تباه پنجاه هفتی قرار دهند در این ائتلاف فراگیر جا نخواهند گرفت.
● محتوای نظام آینده از نگر ما، سکولار، دموکراتیک، و مبتنی بر حقوق بنیادین بشر است.
آنچه اینجا آمده است ممکن است جامع و مانع نباشد و میتوان در یک گفتگوی جمعی بر آن افزود یا از آن کاست اما این اصول میتواند شِمای کلی از چارچوب چنان ائتلاف فراگیری را ترسیم می کند.
مسیر پیروزی و نقش ایرانگرایان
چگونه میتوان پیروز شد، چه ابزارهایی مورد نیاز است، چگونه می توان آنها را فراهم کرد، و ایرانگرایان در این مسیر چه میتوانند بکنند؟ من شش گام مهم در این مسیر را به صورت کلی بر میشمارم که جزئیات عملیاتی شدن هر یک از آنها بایستی تدوین شود و مورد تدقیق قرار بگیرد:
الف - اعتراضات سراسری و میدان میلیونی
اعتراضات سال پیش - ۱۴۰۱ - علیرغم گستره وسیع جغرافیایی در مرحلهی اعتراضاتِ محله محور ماند و به اعتراضات متمرکز و میدان میلیونی بدل نشد. مردم برای مدتی نشان دادند هرگاه اراده کردند در چارچوب یک جنبش محله محور میتوانند خیابان را از آن خود سازند اما نتوانستند به مرحله نگهداشتن خیابان و به هم پیوستن این نهرهای محله محور برای تشکیل میدان میلیونی برسند. ما بایستی مرجع صدور فراخوانهای موفق کنشهای اعتراضی را بسازیم و تنها نیروی ملی و شاهزاده رضا پهلوی هستند که چنین ظرفیتی دارند. همزمان باید با برداشتن گامهای دیگری که در بندهای دیگر ذکر میشوند رژیم را چنان تضعیف کرد که اعتراضات توان تمرکز را بیابند و رژیم را در هم بکوبند. یکی از کارهایی که در خارج از کشور بایستی برای آن اقدام کرد ایجاد ساز و کارهایی - متمرکز یا غیرمتمرکز - برای حمایت از افرادی است که در اعتراضات حضور مییابند و دچار انواع و اقسام محدودیتها و زیانهای مالی و جسمی میشوند. از معترضین وخانوادههای آنان باید حمایت مالی و معنوی کرد.
ب- اعتصابات سراسری
اعتصابات سراسری در کنار تحریمهای اقتصادی همهجانبه خارجی میتوانند کمر نظم حاکم را در هم بشکنند. بیپولی جمهوری اسلامی از سویی بخشهای بیشتری از جامعه را به مخالفت با نظام میکشاند و از سوی دیگر تعداد و انگیزه نیروهای فعال حامی جمهوری اسلامی را کاهش میدهد. ما باید از سویی بر جامعه جهانی فشار آوریم تا تحریمهای حداکثری اقتصادی بر جمهوری اسلامی را اعمال کند و از سوی دیگر با راهاندازی صندوقهای اعتصاب به فرایند اعتصاب کمک کند. طراحی اعتصابات سراسری امریست نیازمند سازمان و تخصص. نه تنها بایستی زمینه حمایت از این اعتصابات را فراهم کرد بلکه باید از اکنون بررسی کرد و اندیشید که اعتصابات در کدام بخشها موثرتر و در کدام بخشها امکان تحقق بیشتری دارند. به صورت کلی ما بایستی جنگ اقتصادی و مالی با نظام جمهوری اسلامی را جدی بگیریم. جنگ اقتصادی و مالی یک علم و فن است و بایستی توسط افراد متخصص و از دل یک سازماندهی انجام پذیرد.
ج- خرابکاری شرافتمندانه
خرابکاری شرافتمندانه فعالیتی است هر روزه برای از کار انداختن ماشین سرکوب و شل کردن و پیچ و مهره آن. گردآمدن در هستههای چندنفره، هم کارآمدی انقلابیون را بالا میبرد و هم ضربهپذیری آنها را کاهش میدهد. باید محله به محله، روستا به روستا، شهر به شهر، و استان به استان غلبه اهریمن بر ایران را سست و تضعیف کرد. در همین راستا ایدههایی مانند «باشگاه شکاری» با الهام از نام محسن شکاری و تاریخچه باشگاه چرچیل یا ایده هایی همچون «گارد جاویدان» مطرح شدهاند. از دل همین ابتکارها نه تنها میتوان جمهوری اسلامی را ساقط کرد بلکه رهبران نیروهای نظامی-امنیتی ایران آینده برای حفاظت از کیان ایران مقابل دشمنان داخلی و خارجی نیز برخواهند آمد.
د- پیوند دادن بخشی از بدنه اداری-نظامی-امنیتی به مخالفین
بدون پیوستن بخشی از بدنه اداری-نظامی-امنیتی به مخالفین - چه به شکل تمرد از دستور چه به شکل پیوستن فعال به صف مخالفین - ساقط کردن جمهوری اسلامی بعید به نظر میرسد. تنها نیروی ملی است که میتواند اعتماد این بدنه را جلب کند. حضور جریانهای تجزیهطلب در دل سازماندهیهای اپوزیسیون مانعی بزرگ و جدی بر سر عملی شدن این گام کلیدی است.
ه- مذاکره با کشورهای همسایه و جامعه جهانی
مذاکره با کشورهای همسایه و جامعه جهانی بایستی از موضعی ملی و میهنی با هدف فشار حداکثری بر رژیم و حمایت حداکثری از مردم باشد. در این مذاکرات البته این خطر وجود دارد که اپوزیسیون به ابزار دست دولتهای خارجی بدل شود. این نیروهای ایرانگرا هستند که هم به لحاظ باورمندی راسخ به ضرورت تامین منافع ملی ایران و هم به خاطر برخورداری از پشتوانه وسیع اجتماعی می توانند از چنین دام خطرناکی برهند و از موضع قدرت و احترام با خارجی مذاکره کنند. نمونه درخشان چنین نیرویی شاهزاده رضا پهلوی است.
و- ارائه تصویری روشن از آینده
بخشهای مهمی از جامعه ایران همچنان نیازمند آن هستند که تصویری روشن از آینده بدون جمهوری اسلامی داشته باشند. چرا که جمهوری اسلامی اگرچه شر مجسم است اما سناریوهای تباهتر پس از سقوط این رژیم نیز غیرممکن نیستند اگرچه شانس کمی دارند. بر این اساس برابر ملت باید تصویری نهاد که ایرانیان را به امنیت، رفاه و آزادی پس از سقوط جمهوری اسلامی دلگرم کند. تنها نیروی ملی پهلویگراست که سابقه چنین دستاوردهای درخشانی را دارد و میتواند اعتماد مردم را جلب کند.
شش گام ذکر شده در بالا بدون وجود عنصر رهبری و نیز یک سازمان مبارزه - که بایستی در هماهنگی با یکدیگر باشند - نمیتوانند به صورت موثر برداشته شوند. در ادامه درباره این دو توضیحاتی مختصر ارائه میدهم.
رهبری
رهبری یک انقلاب ملی را مردم به صورت خودانگیخته در خیابان صدا میزنند و خواهند زد. این اتفاق در چند سال اخیر کمابیش رخ داده و هر چه پیش آمدهایم شکلی روشنتر به خود گرفته است. فرایندی که با «رضاشاه روحت شاد» آغاز شد اینک به «ایران شده آماده فرمان بده شاهزاده» رسیده است.
به گواه همه نظرسنجیها و دادههای میدانی - مانند شعارها و دیوار نوشتهها و پارچه نوشتهها - تنها چهره سیاسی که نامش در ایران فریاد زده میشود شاهزاده رضا پهلوی است. از این نظر آن شخصی که پتانسیل رهبری این انقلاب ملی را دارد شاهزاده رضا پهلوی است.
سازمان مبارزه
رهبری اما بدون سازمان مبارزه کاری از پیش نمیبرد. رهبری خطوط کلی را معین میکند، فراخوانها را میدهد، با جامعه بین المللی مذاکره میکند، تصویری اطمینانبخش از آینده را به مردم مخابره میکند، و به بدنه اداری-نظامی-امنیتی امان و اطمینان میدهد؛ اما عملی شدن همه اینها تنها از طریق وجود یک سازمان مبارزه امکان پذیر است. سازمان مبارزه است که باید مقدمات و ملزومات فراخوانهای اعتراضی را هماهنگ کند، سازمان مبارزه است که باید عملیات خرابکاری شرافتمندانه در داخل ایران را پیش ببرد، سازمان مبارزه است که می تواند طرحهایی چون اینترنت آزاد یا صندوق اعتصابات را عملی کند، سازمان مبارزه است که می تواند مقدمات مذاکره با بدنه اداری-نظامی-امنیتی را فراهم کند و فرایند پیوستن آنها را سامان دهد، سازمان مبارزه است که باید با کمک شبکه متخصصین، تصویر اطمینانبخش از آینده را ترسیم کند.
یک جبهه فراگیر ایرانگرا تنها گروهی است که می تواند چنین سازمان مبارزهای را برای انقلاب ملی شکل دهد. انقلابی که «جانم فدای ایران» شعار محوریاش، مجیدرضا رهنورد و نیکا شاکرمی نمادهای مبارزاتیاش، و پرچم شیر و خورشید بیرق آن است. فراموش نکنیم که نه ایرانیان به تنگ آمده از فتنه ۵۷ به پنجاه و هفتیها اعتماد خواهند کرد و نه بدنه اداری-سیاسی-امنیتی به تجزیهطلبان اعتماد میکنند. جبهه فراگیر ایرانگرا اما هم میتواند اعتماد ایرانیان را صادقانه جلب کند و هم کشوردوستیاش بر همه، از جمله بر بدنه اداری - سیاسی - امنیتی روشن است.
آینده ایران از آن ایرانگرایان است و وظیفه امروز همه ما ترسیم مسیر پیروزی، گرد آمدن حول رهبری ملی و ساختن سازمان مبارزه برای درهم کوبیدن جمهوری اسلامی، فتنه ۵۷ و ارتجاع سرخ و سیاه است؛ نتیجه محتوم چنین فرایندی، بازسازی ایران و بازگرداندن عظمت از دست رفته به میهن باستانیمان است.
با تشکر از صبر و وقت شما
پاینده ایران