رسانهی ملی در هنگام تعلیق دولت ملی
رضا عرب
۱۰ آذر ۲۵۸۳ (۱۴۰۳)
فریدون: دکتر رضا عرب در این یادداشت مختصات ملی یک رسانه را شرح میدهد. او اگرچه در فقدان دولت ملی، از فقدان رسانه ملی میگوید اما تاکید میکند رسانهها میتوانند مختصات یک رسانه ملی را کسب کنند. رضا عرب مدرس زبانشناسی کاربردی در دانشگاه کوئینزلند و پژوهشگر همکار در مرکز مطالعات فرهنگی و اجتماعی در دانشگاه گریفیث استرالیاست.
مدعای اصلی این یادداشت این است که نمیتوان بدون وجود دولتی ملی، از رسانهای ملی سخن گفت. رسانهی ملی به رسانهای گفته میشود که در چارچوب مرزهای مشخص یک دولت-ملت فعالیت کرده و منابع مالی آن از بودجهی عمومی تأمین میشود. در برخی کشورها، الزامات قانونی خاصی تعیین شده است تا رسانهی ملی وابسته به حکومت مستقر از طریق انتخابات نباشد و بهجای آن، بازتابدهندهی دولت-ملت در مفهومی انتزاعی و تاریخی باشد.
رسانهی ملی در شرایط ایدهآل باید در هر برنامه و خبری که پخش میکند، حداکثر منفعت ملی را مدنظر قرار دهد. به عنوان نمونه، ممکن است در میان مردم دربارهی یک رویداد یا موضوع اختلاف نظر وجود داشته باشد. در چنین مواردی، رسانهی ملی باید ظرفیت لازم برای بهرهگیری از دانش و تخصص خبرگان ملی را داشته باشد تا بتواند مصلحت ملی را به بهترین نحو ممکن در دستور کار خود قرار دهد.
در فقدان دولت ملی، ما فاقد رسانهی ملی هستیم. در مورد ایران این مساله به طور ویژه صادق است. اما رسانههایی که دغدغه ایران دارند و رویکردی ایرانگرایانه دارند می توانند به امر ملی و ایران توجه کنند و تلاش کنند که جای خالی رسانهای ملی را برای همه ایرانیان پر کنند. آنچه که دغدغه، نیاز و مصلحت ملی ایرانیان است بازتاب صدای ملت و انقلاب ملی آنان است. از این روست که بسیاری از ایرانیان از ضرورت داشتن رسانهی انقلاب ملی سخن میگویند یا از بسته شدن تلویزیون «منوتو» مغموم شده بودند.
به گمان نگارنده، چهار اصل میتوانند بهعنوان مبانی راهبردی برای رسانههایی که قصد دارند در مسیر پرشکوه پرکردن جای خالی رسانهای ملی برای ایران حرکت کنند، مطرح شوند. این اصول باید بهعنوان بخش جداییناپذیر سیاستگذاری رسانهای نمود پیدا کنند:
الف) لزوم پوشش اخبار و مواضع شاهزاده رضا پهلوی: شاهزاده رضا پهلوی ولیعهد دولت ملی ایران است که در سال ۱۳۵۷ از سوی فرقه ضدایرانی مورد حمله و اشغال قرار گرفت. تلقی ملی در شرایط حاضر این است که شاهزاده، به عنوان نقش و جایگاهی که دارد، نمایندهی دولت ملی و وکیل دوران گذار است. این فارغ از این خواست و ارادهی افرادی چون نگارنده برای مشاهدهی ایشان در مقام پادشاهی پس از رفراندوم فرم حکومت است. لذا رسانهای که در مسیر ایرانگرایی گام برمیدارد، بایستی با پوشش اخبار و مواضع شاهزاده و برقراری ارتباط لازم بین او و ملت ایران، به جایگاه رسانهای خود اعتباری ملی دهد.
ب) حساسیت به تمامیت ارضی ایران: ملت ایران نه تنها در تاریخ معاصر برای وجب به وجب خاک ایران جنگیدهاند و جان دادهاند بلکه در همین چند سال اخیر حساسیت خودشان نسبت به تمامیت ارضی ایران را بارها نشان دادهاند. رسانهای که در مسیر ملی حرکت می کند بایستی نشان دهد که تمامیت ارضی ایران شوخیبردار، محل بحث و مناظره، یا سفسطههای فلسفی نیست.
ج) بازتاب ملی انقلاب ملی ایران: ایران و ایرانی متحمل سختی غیرقابل توصیف از جانب جمهوری اسلامی است. آنچه ملت ایران در مقطع کنونی از لحاظ رسانهای نیاز دارند تقویت روحیه ملی و تقویت همبستگی ملی است و اینکه در بزنگاههای انقلابی، رسانهی انقلاب مردم باشد. اعتراضات انقلابی ۱۴۰۱ نشان دادند که چگونه یک تلویزیون ماهوارهای در شرایطی که اینترنت ایران قطع میشود، توان انعکاس اعتراضات و جهتدهی به خواست انقلابی را دارد. لذا رسانه باید شفاف نشان دهد که میخواهد و میتواند رسانهای برای ملت ایران و رسانهای برای انقلاب ملی ایرانیان باشد.
د) دوریگزینی از «بیطرفی» رسانهای: در هنگامی که دولت ملی ایران اشغال شده و اشغالگران جان نیکا شاکرمی را میگیرند و دست مجیدرضا رهنورد را پیش از اعدام میشکنند، بی طرفی رسانهای معنی ندارد. رسانهای که میخواهد در مسیر ملی گام بردارد، بیطرف نیست، بلکه جانبدار است. این رسانه از خاستگاهی اخلاقی بایستی در جانب ملت ایران باشد. در یک مناظره متجاوز را در مقابل فرد مورد تجاوز قرار نمیدهند که از تجاوز خود دفاع کند. تریبوندادن به جمهوری اسلامی همدستی در ستم به ملت ایران و بزک کردن این شر مطلق است.